در میان متکلمان نیز مخالفت با همه گروههای شیعی در مسئله، به «هشام بن حکم»۱ نسبت داده شده۲ و بنا به گفته اشعری، او درباره معانی صفات، باوری منحصر به فرد داشته و نظریه «لا هى اللّٰه و لا غير اللّٰه» را مطرح ساخته است، از سویی دیگر، انصراف گفتگوی اصحاب از اسماء به صفات فعل ریشهداری مسئله را آشکارتر میسازد.۳
به معتزلیان اندیشه نیابت صفات از ذات و عینیت صفات با ذات نسبت داده شده، و در باب اختلاف صفات با یکدیگر به سه گروه تقسیم شدهاند.۴ به ضرار بن عمرو نسبت داده شده، علیرغم آنکه صفات خداوند را اثباتی میداند و متد الهیات و معرفت تنزیهی را نمیپذیرد. وی در تحلیل اسماء رنگ تنزیهی به خود گرفته و گفته است: «اینکه میگویم قادرٌ۵ به معنای نفی عجز از خداوند است». اشعری معتقد است: «این باور همه مثبتین۶ صفات برای خداوند است».۷
در زاویه دیگری از بحث، متکلمان اشعری اندیشه زیادت صفات خداوند بر ذات را مطرح کردهاند و اگرچه این صفات را قدیم و قائم به ذات الهی میدانند، اما مبتنی بر یکسانی فرآیند تحلیل صفات خداوند با صفات بشری، حد و ارتباط این صفات را با متعلق مطرح کرده و بر رد فلاسفه و
1.. به او تئوری «لیست هی هو و لا غیره» در صفات نسبت داده شده است. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۷.
2.. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۳۸.
3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۸ و ۳۹ و ۲۱۹.
4.. همان، ص۴۸۴ - ۴۸۸.
5.. روشن است که «قادر» اسم است و «قدرت» صفت دانسته میشود، لکن همانگونه که گذشت مرزبندی میان این دو حوزه غالباً مراعات نشده است. توضیح تفصیلی در این باره خواهد آمد.
6.. در فرهنگ اصطلاحات اشعری قدریه، مجره و اهل اثبات (المثبتة) همگی بر اندیشه رقیب در مسئله قدر و صفات اطلاق میشود. نک: اشعری، مقالات الاسلامین، ص۴۳۰.
7.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۸۸.