45
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

تعریف دو عنصر «شناخت» و «استدلال» از کارکردهای اسم در پیوند با مسمای خود ایفای نقش می‏کنند؛ این نکته روشن است که اسم، انعکاس و حکایتی از مسما ندارد اما اسماء بر تعین و تمایز از سایر مسمیات دلالت دارند. ملاحظه کاربردهای این واژه نشان می‏دهد اسم در قرآن برای نام‏های خاصی همچون: مسیح، مریم، یحیی، احمد و سلسبیل و نیز القابی همچون: مسلمین و فسوق؛ و یا زمان معین (اجل مسمی) و بالأخره نام‏گذاری ملائکه قرار داده شده است، اما بیشترین استعمالات این واژه در اضافه به خداوند و دو واژه «اللّٰه» و «رب» وجود دارد. اسم در اصطلاح روایات به عنوان نشانه‏ای برای شیئی است که در صدد وصف آن هستیم؛ این تعریف در روایت محمد بن سنان «الاسم صفة لموصوف»۱ آمده است.

همچنین طبق تعریف برخی، اسم نشانه و علامتی برای ذات است، یا صفاتی است که بر ذات صدق می‏کند و یا معارف عقلی و ویژگی‏های کلی است که بر ذات و حقیقت خداوند دلالت دارند.۲ طبق این تعریف، اسم خداوند همان ذات خداوند است که به برخی از اوصافش اخذ شده و فی نفسه متصف به‏آن شده و با آن خوانده می‏شود، پس اسم از ذات انتزاع شده و به بیان برخی ویژگی‏های ذاتی خدا (صفات) می‏پردازد.۳

در تفسیر دیگری از اسم، هرچه حاکی از مسمی باشد، اسم خوانده می‏شود؛ طبق این تفسیر، اسم هر چیزی است که عنوان و علامت برای واقع و معنی (حقیقت) بوده و به‏همین‏جهت قابل تطبیق بر صفت نیز هست. خلاصه

1.. اینکه صفت در این روایت به معنای مصدری یا حاصل مصدری است و یا اینکه صفت تابع کدام یک از این دو احتمال است، بحث مفصلی می‏طلبد که در فصول بعد اشاره خواهد شد.

2.. مجلسی، مرآة العقول، ج۲، ص۳۱؛ مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۳، ص۲۵۴.

3.. فیض کاشانی، اصول المعارف، ص۴۵؛ طباطبایی، الرسائل التوحیدیة، ص۲۴.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
44

مگر آنکه نیاز دیگری (به غیر از نیاز آفرینش نخستین) در او قرار داده است.

در نهج البلاغة از آفرینش حرکت و سکون با ابداء و احداث یاد شده است. امام علی علیه السلام در خطبه ۱۸۶، با همین تعبیر به نفی حرکت و سکون از خداوند می‏پردازد: «کیف یجری علیه ما هو أجراه و یعود فیه ما هو أبدأه و یحدث فیه ما هو أحدثه». چگونه در او چیزی که خود جاری ساخته، اثر بگذارد و چیزی که خود سرآغازش بوده به او بازگردد و چیزی که خود آفریده در او تغییر ایجاد کند.

با توجه به مجموعه استعمالات قرآنی این ماده، تعلق جعل و ایجاد خداوند به مقوله قول و یا فعل فهمیده می‏شود. با این وصف، به نظر می‏رسد حدوث، نشان دهنده مرتبه تعلق اراده خداوند و جعل الهی است که معنای خاصی در اسماء پیدا می‏کند.۱

۲ - ۲. اسم

اسم در لغت به معنای اثر و نشانه آمده،۲ از این معنا، قرار دادن اسم بر اشیاء به جهت شناخته شدن آن ها برداشت شده است.۳ شناخت معنای اسم با ملاحظه دو حوزه تعریف و کاربرد اسم امکان پذیر است؛ ترجیح گروهی از لُغویون بر آن است که اسم از ماده «سمو» گرفته شده است.۴ برخی لُغویون معاصر، اسم را «ما یعرف به الشیء و یستدل به علیه»۵ تعریف کرده‏اند؛ در این

1.. مباحث تکمیلی مرتبط با این بحث را در فصل دوم، بخش مفهوم شناسی اسم ملاحظه فرمایید.

2.. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۱۰.

3.. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۱۱۰.

4.. ابن منظور معتقد است صیغه تصغیر و جمع یک ماده حروف اصلی آن را نمایان می‏کند. بر همین اساس سُمَیّ و اسماء نشان می‏دهند حروف اصلی این ماده «سمو» است. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۴۰۱.

5.. جمعی از نویسندگان، المعجم الوسیط، ص۴۵۲.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1217
صفحه از 312
پرینت  ارسال به