169
درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی

وجود، صفات و افعالش متمایز است.۱

این گروه نیز باید پرسش از چیستی صفات، حدوث و قدم، رابطه میان اسم و صفت و رابطه ذات و صفات به روشنی پاسخ دهند.

تفاوت میان این دو قول روشن است، مفید الفاظ برگرفته از معانی مخصوص را صفت نامیده است اما گروه دوم پیوند میان الفاظ و معانی را در اصطلاح خویش اخذ نکرده‏اند.

بررسی و جمع بندی

بسته به جایگاه معرفت شناسی اسم و نسبت میان اسم و صفت، توجه به لایه‏های معنایی اسم در بیان مراد از آن دخالت داشته است. بر اساس روایت معروف «الاسم صفة لموصوف»۲ تعریف و مراد از اسم را می‏توان در چند مرحله (با ملاحظه مراتب معنایی) سامان داد؛ مرحله اول فهم چگونگی موصوف واقع شدن خداوند است؛ فرآیند این مسئله با اقرار به کمالات ذات و آثار و صنع پروردگار محقق می‏شود. توضیح آنکه برای خواندن موجودی به صفتی، لازم نیست آن صفت را با تمام ابعاد و شرایطش بتمامه درک کنیم؛ این مهم در اطلاقات عرفی نیز لازم نیست و تنها علم اجمالی و یا درک کارکردی صفات برای اطلاق کافی به نظر می‏رسد. روشن است صفات الهی نقش اشاره و یادآوری به معرفتی دارند که اصل آن برای انسان‏ها به روش‏های عقلی، قلبی و فطری ثابت است.

در مرحله دوم برای این موصوف صفتی بیان می‏شود و اطلاق اسماء بر آن واقع می‏گردد؛ تعیّن هر یک از این اسماء با وضع الفاظ تمام می‏شود، بر همین

1.. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۵، ص۳۳۳.

2.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۱۳.


درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
168

ب - اقوال ناظر به ظاهر اسم

از این قول دو تقریر ارائه شده است:

شیخ مفید بر این باور است که تعریف صفت این‏گونه است: «صفت در حقیقت امری است که از معنایی خبر می‏دهد مخصوص به موصوف بوده و از آن و مشابهانش برداشت شده است. این برداشت و اِخبار از معنای مخصوص فقط در صورتی محقق می‏شود که صفت گفته یا نوشته‏ای باشد که نطق - یا چیزی شبیه آن ‏- بر آن دلالت می‏کند»،۱ وی این قول را به همه اهل توحید نسبت می‏دهد و تنها اهل تشبیه را مخالف آن می‏شمرد. اینکه ایشان حیث اِخباری بودن صفت را با قول یا کتابت بودن پیوند زده است، نقطه توفیق ایشان به شمار می‏رود؛ اما سؤال مهم گره زدن حیث انتزاع صفات به مشابهان است که در مورد صفات الهی با اصل غیریت منافات می‏یابد.

تقریر دوم را می‏توان در آراء کلابیه و سلفیه قابل پیگیری کرد؛ عبداللّٰه بن کلاب بر این باور بود که اسم همان گفته و قول ماست که بر زبان می‏آوریم،۲ ابن‏قیم اسم را تنها الفاظ می‏داند و ضمن تطبیق اسم بر واژه «زید» که خود اسم موجود خارجی است تصریح می‏کند از آنجا که اسم کلمه است و عوارضی همچون تصغیر و تثنیه و... بر آن مترتب است نمی‏تواند عین مسمی باشد.۳

از نکات حائز اهمیت در این بحث آن است که اشتراک لفظی و معنوی نزد سلفیه به کلی طرد شده و ابن تیمیه - به عنوان نمونه - بر این اعتقاد است که هیچ موجودی در هیچ یک از ویژگی‏هایش با دیگران مشترک نیست، بلکه در

1.. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۵۵ و ۵۶.

2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۱۷۲ و ۱۷۳.

3.. ابن‏قیم، بدائع الفوائد، ج۱، ص۱۷.

  • نام منبع :
    درآمدی بر نظریه حدوث اسماء الهی
    سایر پدیدآورندگان :
    علیرضا بهرامی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1251
صفحه از 312
پرینت  ارسال به