۷ . علامه مجلسى ، كتاب ديوان را در رديف مصادر بحارالأنوار ذكر مى كند ۱ و در ارزيابى آن مى نويسد :
و كتاب الديوان انتسابه إليه ـ صلوات اللّه عليه ـ مشهور ، و كثير من الأشعار المذكورة فيها مروية فى سائر الكتب ، و يشكل الحكم بصحّة جميعها و يستفاد من معالم ابن شهرآشوب أنّه تأليف على بن أحمد الأديب النيسابورى من علمائنا و النجاشى عدّ من كتب عبدالعزيز بن يحيى الجلودى ، كتابَ شعر على عليه السلام . ۲
۸ . برخى از صاحب نظران معتقدند اين ديوان ، به سان كتاب هاى اندرز و موعظه ، نياز به مدرك ندارد (چون مرجعى نمى خواهد روى مطالب آن ، فتوا بدهد) ؛اما جمع آورى مدرك براى اشعار ، مطالب آنها را مطمئن تر و محكم تر مى گرداند . ۳
۹ . دكتر ابوالقاسم امامى در مقدمه ترجمه أنوارالعقول ، ارزيابى سنجيده و تحليل جامعى از اين ديوان ها ارائه مى كند و مى گويد :
به هر روى ، اين درست است كه حضرت ، شعر مى سروده و خود سخنور و سخن سنج و نقاد شعر بوده است . اوج سخن در نهج البلاغه و نيز داورى امام درباره برترى شعر امرؤ القيس ، شاعر نامدار جاهلى (ر .ك : نهج البلاغه ، شهيدى ، حكمت ۴۵۵ ؛ فيض الاسلام ، حكمت ۴۴۷) ، خود بر اين سخن گواه است ؛ ليك ، شعر و شاعرى ، با همه نقش رسانه اى و اهميتى كه در پيكارهاى آغاز اسلام داشته و با آن كه پيامبر گرامى اسلام ، شعر نيكو را مى ستوده و برخى سرايندگان را نواخته است ، باز ، اين گونه از سخن ، بويژه در هنگامه نزول قرآن كريم و درخشش آيه هاى آسمانى ، رنگ جاهلى اش را باخته بوده و در پايه اى از ارزش نبوده است كه انگيزه امام عليه السلام در سرودنِ شاعرانه باشد ؛ به گونه اى كه شعر او همانند نثرش در نهج البلاغه ، چنان و چندان باشد كه حضرت را در شمار سرايندگان رسمى تاريخ ادب تازى در آورد ؛ وگرنه سيد رضى ، صاحب آن ديوان و آن پايه در ادب تازى ، گردآورنده نهج البلاغه و نويسنده خصائص امام و بر افرازنده پرچم سخنورى امام