367
حديث پژوهي

۷ . علامه مجلسى ، كتاب ديوان را در رديف مصادر بحارالأنوار ذكر مى كند ۱ و در ارزيابى آن مى نويسد :
و كتاب الديوان انتسابه إليه ـ صلوات اللّه عليه ـ مشهور ، و كثير من الأشعار المذكورة فيها مروية فى سائر الكتب ، و يشكل الحكم بصحّة جميعها و يستفاد من معالم ابن شهرآشوب أنّه تأليف على بن أحمد الأديب النيسابورى من علمائنا و النجاشى عدّ من كتب عبدالعزيز بن يحيى الجلودى ، كتابَ شعر على عليه السلام . ۲
۸ . برخى از صاحب نظران معتقدند اين ديوان ، به سان كتاب هاى اندرز و موعظه ، نياز به مدرك ندارد (چون مرجعى نمى خواهد روى مطالب آن ، فتوا بدهد) ؛اما جمع آورى مدرك براى اشعار ، مطالب آنها را مطمئن تر و محكم تر مى گرداند . ۳
۹ . دكتر ابوالقاسم امامى در مقدمه ترجمه أنوارالعقول ، ارزيابى سنجيده و تحليل جامعى از اين ديوان ها ارائه مى كند و مى گويد :
به هر روى ، اين درست است كه حضرت ، شعر مى سروده و خود سخنور و سخن سنج و نقاد شعر بوده است . اوج سخن در نهج البلاغه و نيز داورى امام درباره برترى شعر امرؤ القيس ، شاعر نامدار جاهلى (ر .ك : نهج البلاغه ، شهيدى ، حكمت ۴۵۵ ؛ فيض الاسلام ، حكمت ۴۴۷) ، خود بر اين سخن گواه است ؛ ليك ، شعر و شاعرى ، با همه نقش رسانه اى و اهميتى كه در پيكارهاى آغاز اسلام داشته و با آن كه پيامبر گرامى اسلام ، شعر نيكو را مى ستوده و برخى سرايندگان را نواخته است ، باز ، اين گونه از سخن ، بويژه در هنگامه نزول قرآن كريم و درخشش آيه هاى آسمانى ، رنگ جاهلى اش را باخته بوده و در پايه اى از ارزش نبوده است كه انگيزه امام عليه السلام در سرودنِ شاعرانه باشد ؛ به گونه اى كه شعر او همانند نثرش در نهج البلاغه ، چنان و چندان باشد كه حضرت را در شمار سرايندگان رسمى تاريخ ادب تازى در آورد ؛ وگرنه سيد رضى ، صاحب آن ديوان و آن پايه در ادب تازى ، گردآورنده نهج البلاغه و نويسنده خصائص امام و بر افرازنده پرچم سخنورى امام

1.مجلسى ، محمدباقر ، بحارالأنوار ، ج ۱ ، ص ۲۲ .

2.همان ، ص ۴۲ .

3.زمانى ، مصطفى ، ترجمه ديوان امام على ، ص ۱۸ (مقدّمه مترجم) .


حديث پژوهي
366

۵ . سيد على خان مَدَنى در شرح صحيفه سجاديه ، شعر «أَتَزْعَمُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغيرٌ . . .» را كه در ديوان منسوبْ موجود است ، به صورت «قيل» نقل كرده است ؛ ۱ البته ملاصالح خلخالى ۲ و حكيم عباس دارابى ۳ در شرح قصيده ميرفندرسكى ، همين اشعار را به صورت «قال أميرالمؤمنين» نقل كرده اند .
۶ . استاد محمدباقر محمودى كه جلد دوازدهم از نهج السعادة را به اشعار حضرت اختصاص داده و اسناد و مدارك آن را گرد آورده است ، مى گويد :
اشعارى كه سروده و ابداع خود حضرت باشند ، در نهايت قلّت اند . بنده تلاشم در اين كتاب ، آن بوده كه همه اشعارى را كه از آن حضرت شنيده شده ـ چه اشعار خودشان و چه اشعارى كه ايشان به آنها تمثل كرده اند ـ همه را ياد كنم و اسناد و مصادر آنها را بياورم . إن شاءاللّه وقتى اين كتاب به دست اهل فن برسد ، مقدارى از مشكلات ابيات منسوب به حضرت ، حل مى شود و ديگر خيلى از نظم ها روشن مى شود كه آيا انشاى خود حضرت است يا به عنوان مثال و شاهد در سخنان خود آورده اند .
برخى از ابيات را حضرت براى تفهيم مطلب به مستمع ، از ديگران نقل كرده اند كه يا نام شاعر در كلام ايشان هست و يا راوى به مشهور بودن آن بيت (از شاعر اصلى) اشاره مى كند و يا ما مصدر آن را از متون و دواوين كهن قرون متقدّم ، پيدا كرده و نشانى داده ايم .
در كنار اينها ، ابياتى هم هست كه از خود حضرت است . در گذشته ، بعضى همه اين اشعار را در هم آميخته اند و به حضرت ، نسبت داده اند . ۴

1.مدنى ، سيد على خان ، رياض السالكين ، ج ۷ ، ص ۲۱۹ .

2.تحفة المراد ، ص۱۹۶ .

3.همان ، ص ۱۴۶ .

4.خالقى ، محمدهادى ، «گفت وگو با آيه اللّه محمدباقر محمودى» ، فصل نامه علوم حديث ، ش ۴ ، ص ۱۵۱ .

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2551
صفحه از 462
پرینت  ارسال به