و شرع برای حرکت در مسیر بندگی را به سخره میگیرد و به راحتی از کنار آن عبور میکند. قرآن، حال گروهی از کسانی را که به بیتوفیقی گرفتار شدهاند، چنین به تصویر میکشد:
۰.(وَ مِنهُم مَن یَستَمِعُ إِلَیکَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِن عِندِکَ قالُوا لِلَّذینَ أُوتُوا العِلمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذینَ طَبَعَ اللهُ عَلى قُلُوبِهِم وَ اتَّبَعُوا أهواءَهُم.۱
۰.و از آنان (منافقان) کسانى هستند که به [سخنان] تو گوش مىدهند، تا آن گاه که از نزد تو بیرون روند، به کسانى که علم [ربّانى] به آنها داده شده، [از روى استهزا یا عدم اعتنا به مطلب] مىگویند: [پیامبر] الآن چه گفت؟ آنها کسانى هستند که خداوند بر دلهاى آنها مُهر [شقاوت] نهاده است و از هوسهاى خود پیروى کردهاند).
این آیه چگونگی بیتوفیقی را به تصویر کشیده است و نشان میدهد چگونه خداوند به کسانی که شایستگی ایمان را به دست نیاوردهاند، اجازه ایمان نمیدهد. چه بسا آنان پای منبر پیامبر صلی الله علیه و اله زانو زده و سخنان او را به خوبی شنیدهاند؛ ولی از مجلس او، بیبهره ماندهاند و هنگام خروج، گفتههای پیامبر را به سخره میگیرند و ریشخند میکنند. اینها کسانی هستند که به جای پیروی از اندیشه، هوای نفس را پیشوای خود قرار دادهاند. به همین دلیل، قدرت پذیرش حق از آنها گرفته شده و خدای متعال بر دلهای آنها مُهر نهاده است. هواپرستی و اجابت نکردن دعوت عقل، آنها را دچار بیتوفیقی ساخته است. در نتیجه، سخن برخاسته از فطرت و اندیشه را میشنوند؛ ولی با مسخرگی از کنار آن عبور میکنند.
خداوند، انسانها را در پذیرش ایمان، مختار قرار داده است. هر کس به سوی ایمان گام بردارد، خداوند ظرفیت جان او را برای پذیرش اسلام و ایمان گسترش میدهد و هر کس سخن حقّ انبیای الهی را نپذیرد، از ظرفیت قلب او چنان میکاهد که طاقت پذیرش ایمان را از کف میدهد. بیتوفیقی این افراد، حاصل عملکرد خودشان است و از ناحیه خداوند در حقّ ایشان، کاستی صورت نگرفته است.