گرویده شود. زمانی که انسان از روی اختیار و بر اساس خواهش دل، به طاعت پروردگار رو آورد، در پیشگاه خداوند ارزش پیدا میکند و از فرشتگان فراتر میرود.
خداوند، انسانهای بیایمان را همانند دیگران از نعمتهای دنیوی بهرهمند ساخته است تا مبادا مردم از ترس و اجبار، به ایمان روی آورند. او میتوانست ایمانگریزی و کفر را با رنج و بیماری دنیوی همراه سازد تا کسی بر کفر و رهایی ایمان، جرئت پیدا نکند؛ امّا سنّت او بر این است که انسانها در پذیرش ایمان و کفر دارای اختیار باشند و کسی به ایمان مجبور نباشد. به همین دلیل در این دنیا کافر را به خاطر کفر، در تنگنا قرار نمیدهد و میفرماید:
۰.(وَ لَو لا أن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن یَکفُرُ بِالرَّحمنِ لِبُیُوتِهِم سُقُفاً مِن فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیها یَظهَرُون.۱
۰.و اگر بیم آن نبود که مردم یک امّت شوند [و همه بر کفر و شرک اتّفاق کنند]، همانا براى کسانى که به خداى رحمان کفر مىورزند، براى خانههایشان سقفهایى از نقره مىساختیم و نردبانهایى [از نقره] که بر آن بالا روند).
اگر آسایش و رفاه دنیویِ کافران، رهزن چشمهای ظاهربین نبود، خداوند به قدری کافر را از متاع ناچیز دنیا متنعّم میساخت که برق سیم و زر، سر تا سر زندگی او را فرا گیرد. البتّه اینان از متاع بیپایان آخرت، حظّی نخواهند داشت، چنان که در ادامه میفرماید:
۰.(وَ إِن کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الحَیاةِ الدُّنیا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلمُتَّقینَ.۲
۰.همه اینها جز برخوردارى [اندک از] زندگى دنیا نیست و آخرت در نزد پروردگار تو، از آنِ پرهیزگاران است).
خدا به انسان توان داده تا بین نورانیت عبادت و تاریکی گناه، یکی را انتخاب کند؛ یا عبادتگاه را برگزیند و یا بزم فساد و معصیت را. ارزش ایمان، زمانی آشکار میشود که مردان و زنان، با وجود قدرت برای گناه، ترک گناه را برگزینند. خداوند به انسانی که با وجود قدرت برای انجام گناه، مهار نفس را به دست گیرد و گناه نکند،