63
ایمان در قرآن

بِعَقلِهِ إِن لَم یُصِب ذَلِکَ بِعِلمِهِ فَوَجَبَ عَلَى العَاقِلِ طَلَبُ العِلمِ وَ الأدَبِ الَّذِی لا قِوَامَ لَهُ إِلَّا بِهِ.

۰.خردمند، به راه‌نماییِ همان خِردش که خداوند، آن را جان‌مایه و زیور و راه‌نمای او قرار داده است، می‌داند که خدا حق است و پروردگار اوست، و می‌داند که آفریدگارش چیزهایی را خوش دارد و چیزهایی را خوش ندارد، و او طاعتی دارد و هم معصیتی، و خِردش را [به تنهایی، قادر] نمی‌بیند که او را به این امور راه‌نمایی کند و در می‌یابد که رسیدن به اینها، جز با دانش و تحصیل آن ممکن نیست و اگر با دانشش به اینها نرسد، خِردش او را سودی نمی‌بخشد. پس تحصیل دانش و ادب ـ که جان‌مایه خرد است ـ بر خردمند واجب است.

عقل با در نظر داشتن عظمت نظام آفرینش، در می‌یابد که خالق هستی، انسان را بیهوده نیافریده است و برای رساندن او به هدف خلقت، ره‌نمودهایی دارد. عقل می‌فهمد که پروردگارش، طاعت و فرمانبری را می‌پسندد و نافرمانی و معصیت را ناپسند می‌داند. عقل به صورت کلّی این مطلب را می‌فهمد؛ ولی قادر به درک جزئیّات این ره‌نمود نیست و نمی‌تواند فرمان‌ها و نهی‌های خداوند را تشخیص دهد. به تعبیر دیگر، توان شناسایی واجبات و محرّمات الهی را ندارد. درک عقل، تنها تا جایی است که تشخیص می‌دهد آفریدگارِ انسان، برای رسیدن او به هدف خلقت، برنامه‌ای دارد که پیروی از آن واجب است.

عقل با توجّه به این که از درک دستورهای الهی و دریافت پیام تکامل، ناتوان است، نیاز به دانش و دانش‌طلبی را احساس می‌کند. او می‌فهمد دانشی برای انسان مفید است که از طریق وحی برای انسان حاصل ‌شود. از این رو انسان را برای کسب دانشِ دین، به پیروی از پیامبر تشویق می‌کند تا پیام‌های الهی را از او دریافت کند.

بنا بر این، انسان بدون وحی نمی‌تواند دستورها و فرمان‌های الهی را کشف کند. نهایت کارایی عقل، خداشناسی و احساس نیاز به دین است. پس از آن، دستگاه انبیا، انسان را با دستورهای خداوند آشنا می‌سازد. از این رو عقل هرگز توان نشستن در جایگاه پیامبر را ندارد.


ایمان در قرآن
62

القَبِیحِ وَ أنَّ الظُّلمَةَ فِی الجَهلِ وَ أنَّ النُّورَ فِی العِلمِ فَهَذَا مَا دَلَّهُم عَلَیهِ العَقلُ.۱

۰.با خِرد است که بندگان، آفریدگار خویش را می‌شناسند و می‌دانند که آنان مخلوق‌ اند و در می‌یابند که او تدبیر کننده آنان است و آنان تحت تدبیر اویند و او ماندگار است و آنان فناپذیرند. به وسیله خِردهایشان است که با دیدن هر مخلوقی، از آسمان و زمین و مهر و ماه و شب و روزش، پی می‌برند که هم خودشان و هم آن [مخلوق]، آفریدگاری مدبّر دارند که بی‌آغاز و بی‌انجام است. با خِرد است که خوبی را از بدی باز می‌شناسند و در می‌یابند که تاریکی در نادانی است و روشنایی در دانایی. اینها اموری هستند که خِرد به آنها ره‌نمون گشته است.

به حکم عقل، هر آنچه از عظمت هستی به چشم می‌آید، در اختیار خالقی مدبّر است که همیشه بوده و همیشه خواهد بود. همچنین به وسیله عقل است که انسان، خوب و بد را می‌فهمد و از یکدیگر جدا می‌کند. پس عقل، نه تنها مبدأ هستی را درک می‌کند، بلکه قادر به درک خوبی‌ها و بدی‌ها نیز هست.

با توجّه به جایگاهی که امام صادق علیه السلام برای عقل ترسیم فرموده، به نظر می‌رسد که عقل توان نشستن در جایگاه پیامبر و ایفای نقش او را داشته باشد. پس با وجود عقل، چه نیازی به پیامبر باقی می‌ماند؟ به راستی اگر عقل، انسان را به ایمان دعوت می‌کند و نیکی را از بدی جدا می‌سازد، فرستادن پیامبران چه لزومی دارد؟ مگر نه این است که انسان به وسیله عقل، توان شناسایی سود و زیان را پیدا می‌کند؟! پس با وجود عقل، نقش پیامبر چه خواهد بود؟

از فضای حدیث معلوم می‌شود که این پرسش برای برخی از حاضران مطرح بوده است. به همین دلیل، کلام امام علیه السلام که به این جا رسید، کسی از ایشان می‌پرسد: پس آیا بندگان می‌توانند تنها به خِرد، بسنده کنند؟ و امام صادق علیه السلام در پاسخ می‌فرماید:

۰.إنَّ العَاقِلَ لِدَلالَةِ عَقلِهِ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ قِوَامَهُ وَ زِینَتَهُ وَ هِدَایَتَهُ عَلِمَ أنَّ اللَّهَ هُوَ الحَقُّ وَ أنَّهُ هُوَ رَبُّهُ وَ عَلِمَ أنَّ لِخَالِقِهِ مَحَبَّةً وَ أنَّ لَهُ کَرَاهِیَةً وَ أنَّ لَهُ طَاعَةً وَ أنَّ لَهُ مَعصِیَةً فَلَم یَجِد عَقلَهُ یَدُلُّهُ عَلَى ذَلِکَ وَ عَلِمَ أنَّهُ لا یُوصَلُ إِلَیهِ إِلَّا بِالعِلمِ وَ طَلَبِهِ وَ أنَّهُ لا یَنتَفِعُ

1.. الکافی: ج ۱ ص ۲۹ ح ۳۵.

  • نام منبع :
    ایمان در قرآن
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری و سیدحسین فلاح زاده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 120593
صفحه از 436
پرینت  ارسال به