53
ایمان در قرآن

است. از این رو، فطرت انسان، به نبوّت انبیای الهی که حاملان آیین کمال‌بخش الهی هستند، اعتراف دارد.

از طرف دیگر، پس از آن که انسان، نیاز به دین را در ذات خود احساس کرد، برای پیاده شدن برنامه دین در جامعه، نیاز به حکومتی را احساس می‌کند که پشتوانه اجرای برنامه دین در جامعه باشد. نیاز فطرتی به کسی که بتواند برنامه تکامل انسان را در جامعه پیاده کند، ذاتی هر انسانی است. در زمان هر پیامبری، خودِ پیامبر، عهده‌دار این مسئولیت در جامعه است و پس از او جانشینش مجری دین در جامعه خواهد بود. در عصر خاتم انبیا صلی الله علیه و اله، فطرت توحیدی، انسان‌ها‌ را به حکومت ایشان دعوت می‌کند. پس از ایشان، فطرت توحیدی، انسان‌ها را به حکومت کسی فرا می‌خواند که خداوند او را به عنوان جانشین پیامبر و زمامدار حکومت تعیین کرده است تا او برنامه تکاملی را که پیامبر خاتم برای انسان آورده است، در جامعه پیاده کند.

بر اساس آنچه تا کنون بیان شد، اعتقاد به توحید و نبوّت خاتم پیامبران صلی الله علیه و اله و ولایت امیر مؤمنان علیه السلام ریشه در فطرت انسان‌ها دارد و هر انسانی با مراجعه به ذات خود، آن را می‌یابد. همچنین آفرینش تمام انسان‌ها از آغاز تا فرجام، بر آیین اسلام است. نه تنها مردمان عصر حاکمیّت اسلام، بلکه تمام کسانی که پیش از رسالت خاتم انبیا صلی الله علیه و اله، در دوران پیامبران پیشین زیسته‌اند، بر سرشت اسلام و باورهای اسلامی آفریده شده‌اند.

در این جا با پرسشی رو به رو می‌شویم: چه طور ممکن است پیش از بعثت خاتم انبیا، مردم با فطرت آیین او که در آینده به آن مبعوث می‌شده، آفریده شوند؟ به راستی، فطرت فرزندان آدم بر کدام آیین سرشته شده و ایشان در عالم ذر بر کدامین اسلام اقرار کرده‌اند؟ علّامه طباطبایی در ادامه سخن پیشین به این پرسش پاسخ داده است:

۰.البتّه آنچه گفتیم، به این معنا نیست که همه انسان‌ها حتّی انسان‌های اوّلیه، به اقتضای فطرتشان معتقد به این سه عقیده و شهادت بوده‌اند.۱

1.. المیزان: ج ۱۶ ص ۱۸۷.


ایمان در قرآن
52

در توضیح سخن امام باقر علیه السلام می‌نویسد:

۰.این‌ که فطرت، عبارت است از این شهادت‌های سه‌گانه، بدین معناست که اعتراف به خدا و شریک نداشتن او، در نهاد انسان سرشته شده است؛ زیرا انسان با وجدان خود در می‌یابد که به اسبابی نیاز دارد که آن اسباب نیز خود، سبب می‌خواهند و این، همان توحید است. همچنین با وجدان خود در می‌یابد که ناقص است و این نقص، او را به دینی نیازمند کرده که کاملش گرداند و این، همان نبوّت است. نیز با وجدان خود، احساس می‌کند که اگر بخواهد عمل خویش را بر طبق دین نظم ببخشد، جز در سایه سرپرستی و ولایت خداوند نمی‌تواند و این، همان ولایت است و آغازگر این ولایت در اسلام، علی علیه السلام است.۱

از نظر ایشان مراد از آفرینش انسان بر اساس فطرت توحیدی، همان نیاز ذاتی‌ای است که انسان در خود می‌یابد. هر انسانی با دقّت در هستی خود، پیدایش و بقای خویش را در گرو اسبابی می‌یابد که کارایی آنها در گرو اسبابی در ورای آنهاست. او اسباب هستی را به صورت سلسله‌وار، مدیون دیگری می‌داند تا جایی که سلسله اسباب به سببی منتهی شود که از هر سببی بی‌نیاز باشد و سببِ هر سببی به شمار ‌آید. به دیگر سخن، تمام انسان‌ها بر اساس فطرت خود، به وجود سببی اعتراف دارند که سببیّتِ هر سببی از آنِ اوست. این همان عقیده توحیدی است که در باور آن، مؤمن و کافر تفاوتی ندارند و همگان به خاطر احساس فقر ذاتی، موحّد به شمار می‌آیند.

از سویی، انسان در پی مشاهده فقر ذاتی، از وجود نقصان در ذات خویش آگاه می‌شود. به همین دلیل، نیاز داشتن به برنامه‌ای کمال‌بخش را در خود احساس می‌کند. آن برنامه‌ای که در هر زمانی می‌تواند انسان را کامل کند، دین است. انسان، نیاز به دین را با تأمّل در ذات خود، احساس می‌کند. هر چند ویژگی‌های این برنامه، فطری نیست، ولی اصل نیاز به یک برنامه کمال‌بخش، ذاتیِ هر انسانی است. فطرت هر انسانی، پذیرای دینی است که می‌تواند نقص او را کامل کند. در هر زمانی، دین الهی، برنامه‌ای است که به پیامبر آن زمان داده شده

1.. المیزان: ج ۱۶ ص ۱۸۷.

  • نام منبع :
    ایمان در قرآن
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری و سیدحسین فلاح زاده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 120413
صفحه از 436
پرینت  ارسال به