۵. ترس
زمانی که بشر در اثر رویارویی با امور هولناک، وحشتزده میشود، آسایش و رفاه خود را در خطر میبیند. از این رو، به صورت ناخودآگاه در پی تدبیرِ چاره میافتد تا آرامش از دست رفته را باز گرداند. برای این منظور، چنانچه از کمکهای مادّی ناامید شود، چشم امید به عالم بالا میدوزد و به عوامل غیبی متوسّل میگردد.
بنا بر این، ریشه ایمان به غیب، ترس و وحشت است و گرایش به دین، برای بازگردانی آرامش فردی و اجتماعی به انسانهاست. در نتیجه حقیقتی در ورای آن وجود ندارد.
۶. عقیده به روح
باور به وجود بُعد روحانی در موجودات عالم، سبب ایمان به غیب شده است. با پیدایش عقیده به روح در برخی از مردم، زمینه باور به امور غیبی نظیر ارواح و جنّیان، در آنان پیدا شد و گروهی به این امور، ایمان آوردند.
۷. بخت و شانس
برخی معتقدند ریشه گرایش به دین و ایمان، عقیده به تأثیر بخت و شانس در زندگی انسانهاست و اعتقاد به بخت و شانس، سبب پیدایش ایمان در جوامع انسانی شده است.
۸. غریزه جنسی
یکی از دیدگاههای عجیب و بهتآور در این زمینه، دیدگاه فروید است که ریشه ایمان را غرایز جنسی دانسته است.
پرداختن به تحلیل دیدگاههای مطرح شده از حوصله بحث خارج است و مجال مناسب خود را میطلبد. با اندکی تأمّل روشن میشود که صاحبان این آرا، هرگز چرایی گرایش مردم به دین و ایمان را درنیافتهاند و تنها بر اساس بافتههای ذهن خود، نظرهایی را مطرح ساختهاند:
جنگ هفتاد و دو ملّت، همه را عُذر بِنه چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند.۱