مردم و دعوت دوباره ایشان، ثمری نخواهد داشت و در هدایت آنان، بیتأثیر است. به همین دلیل، در حالی که از قوم خود خشمناک بود، آنها را ترک کرد.
یونس علیه السلام با ترک زودهنگام قوم گنهکار و صبر نکردن بر هدایت ایشان، به ترک اولی گرفتار آمد. در حقیقت، او با اندکی بیتابی در تبلیغ دین و هدایت مردم، قوم خود را بدون اجازه خداوند، رها ساخت و خطاکار گردید. خدای متعال، برای تنبیه و بیداری او، در ماجرایی شگفت، او را طعمه نهنگ دریا ساخت و به این ترتیب، یونس علیه السلام در شکم یک نهنگ گرفتار آمد.
ماجرای گرفتاری یونس علیه السلام از جایی شروع شد که برای دور شدن از قوم خود، به طرف دریا رفت و بر کشتی سوار شد. در میان موجهای سهمگین دریا، نهنگی راه بر ایشان بست و کشتی را به تلاطم انداخت. ناخدا که سلامت کشتی و جان مسافران را در خطر یافت، بر آن شد تا خطر نهنگ دفع را کند. او برای جان به در بردن مسافران، پیشنهاد کرد کسی را طعمه نهنگ سازند تا نهنگ با بلعیدن او، راه را بر کشتی باز کند. مسافران کشتی برای انتخاب قربانی، به قرعه رو آوردند. قرعه نخست به نام یونس علیه السلام افتاد. تصمیم به تکرار گرفتند. هر بار که قرعه تکرار گردید، نام یونس علیه السلام بیرون میآمد. از این رو، او را به دریا افکندند و طعمه نهنگ ساختند. قرآن در توصیف این صحنه میفرماید:
(فَساهَمَ فَکانَ مِنَ المُدحَضین * فَالتَقَمَهُ الحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ * فَلَو لا أنَّهُ کانَ مِنَ المُسَبِّحینَ * لَلَبِثَ فی بَطنِهِ إلى یَومِ یُبعَثُون.۱
۰.پس [چون خطر کشتى اقتضا کرد برخى در آب افکنده شود، یونس با سرنشینان کشتی] قرعه انداخت و خود از بازماندگان شد * پس ماهى او را بلعید، در حالى که [به خاطر کاری که کرده بود] و خود را سرزنش مىکرد * پس اگر نه این بود که او [در مدّت عمرش و در شکم ماهى] از تس بیحگویان بود * حتماً تا روزى که [مردم] برانگیخته مىشوند، در شکم آن ماهى مىماند).
نهنگ، او را در کام خود فرو برد و به خواست خدا، او در شکم نهنگ زنده ماند تا به