277
ایمان در قرآن

کامل می‌شود. به این ترتیب انسان می‌تواند با مداومت بر تقوا، قلّه ایمان را فتح کند و به بالاترین درجات معنوی در پیشگاه خداوند نائل گردد.

وقتی انسان به یقین و قلّه ایمان برسد، ایمان استدلالی او به ایمان شهودی تبدیل می‌شود. در این صورت، حقایق هستی برای او کشف می‌شود و چیزی بر او پوشیده نمی‌ماند. به همین دلیل، کنار رفتن پرده عالم مادّه، در فزونی ایمانش اثر ندارد. در حقیقت با کامل شدن یقین و آشکار شدن حقایق هستی، به نقطه اوج ایمان دست می‌یابد و ایمانش کاستی ندارد، چنان که امیر مؤمنان علیه السلام در توصیف حالت خود می‌فرماید:

۰.لَو کُشِفَ الغِطاءُ ما ازدَدتُ یَقِیناً.۱

۰.اگر پرده هم کنار رود، بر یقین من چیزی افزوده نمی‌شود.

مقام یقین، جایگاهی است که انسان توان مشاهده وعده‌های الهی را به دست می‌آورد و ملکوت عالم برای او کشف می‌گردد. بنا بر این، مرتبه یقین، جایگاه بسیار بلندی است که با سایر درجات ایمان، فرسنگ‌ها فاصله دارد. یقین آن است که انسان با چشم دل، حقایقی را ببیند و بدون واسطه واقعیات را درک کند، در حالی که سایر درجات ایمان، بر استدلال‌ها و برهان‌هایی استوارند که به انسان می‌رسد. بدون تردید، درک بدون واسطه، بیش از درک با واسطه به واقعیت نزدیک است، مثل این که گاهی وجود چیزی را بر اساس گفته دیگران می‌پذیریم و گاه با دیدن و درک بدون واسطه، به وجودش پی می‌بریم. فاصله میان ایمان و یقین نیز چنین است.

در حدیث است که روزی، امیر مؤمنان علیه السلام از حسن و حسین علیهما السلام پرسید: «فاصله میان ایمان و یقین چه قدر است؟». آن دو بزرگوار سکوت کردند. امام علیه السلام به فرزندش حسن علیه السلام فرمود: «جواب بده، ای ابو محمّد!». امام حسن علیه السلام خطاب به پدر گفت: بین ایمان و یقین، یک وجب فاصله است. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «چگونه یک وجب فاصله است؟». امام حسن علیه السلام عرضه داشت:

1.. غرر الحکم: ج ۵ ص ۱۰۸ ح ۷۵۶۹.


ایمان در قرآن
276

زبانی و عمل ظاهری، به پلّه اسلام پا می‌گذارد و سپس با راهیابی حقایق به قلبش، مؤمن می‌گردد. در این صورت، نه تنها در ظاهر به احکام اسلام پایبند است، بلکه حقّانیت خدا و پیامبر صلی الله علیه و اله را با جان پذیرفته و هر چه را پیامبر صلی الله علیه و اله از سوی خداوند بیاورد، حق می‌داند. هر گاه دل به چنین باوری برسد، ایمان تحقّق پیدا می‌کند و انسان یک درجه بالا می‌آید. بنا بر این تا زمانی که عقاید اسلامی به قلب انسان وارد نشوند، ایمان تحقّق نمی‌یابد.

۳. تقوا

پس از آن که انسان در پلّه دوم قرار گرفت و حقایق الهی را با جان پذیرفت، گفتار و کردارش بر سه رکن استوار می‌گردد: یگانگی خدا، نبوّت انبیای الهی و امامت پیشوایی که خداوند پیروی از او را واجب ساخته است. پایداری و مداومت در این مسیر، انسان را به پلّه بالاتر می‌رساند. به بیان دیگر، کسی که به مقتضای ایمان عمل کند و چنین عملی را تداوم دهد، به درجه تقوا می‌رسد که بالاتر از ایمان قرار دارد. تقوا، حالتی است که با پایداری بر ایمان به دست می‌آید و در اثر آن، پیروی از حق و پرهیز از نافرمانی خداوند، آسان می‌گردد. در حقیقت، مؤمن با پایداری در مسیر ایمان و مداومت بر حق‌پذیری، به جایگاهی می‌رسد که فرمانبری از حق ملکه جانش می‌گردد. چنین جایگاهی، تقوا نام دارد.

۴. یقین

چنانچه در جایگاه تقوا، گناه و نافرمانی خداوند ترک شود و این حالت ادامه یابد، نور ایمان سراسر قلب را فرا می‌گیرد و موجب صعود به پلّه یقین می‌گردد. گناه و نافرمانی خداوند، آفت تقوا و مانع پیشرفت انسان در مسیر ایمان است. هر چند تباهی ناشی از گناه، با توبه جبران می‌گردد ولی تداوم تقوا به واسطه گناه از بین می‌رود و موجب سقوط انسان از پلّه‌های معنویت می‌گردد. کسی که با پرهیز از گناه، بر نگهداری از گوهر تقوا مداومت ورزد، از پلّه تقوا عبور می‌کند و به یقین ـ که نقطه اوج ایمان است   دست می‌یابد.

بنا بر این، تقوا با پایداری بر عملِ متناسب با ایمان به دست می‌آید و انسان را در مراتب عالی ایمان قرار می‌دهد. مداومت بر تقوا، موجب گشوده شدن پلّه یقین و رسیدن به توحید

  • نام منبع :
    ایمان در قرآن
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری و سیدحسین فلاح زاده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 120277
صفحه از 436
پرینت  ارسال به