انکار حقایق پای فشردند؛ ولی همین که خود را در گرداب هولناک نیل گرفتار یافتند، اعتراف به حقایق بر زبان فرعون جاری گشت:
۰.(قالَ آمَنتُ أنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذی آمَنَت بِهِ بَنُوا إِسرائیلَ وَ أنَا مِنَ المُسلِمینَ.۱
۰.گفت: ایمان آوردم که معبودی نیست جز همان که بنى اسرائیل به او ایمان آوردهاند و من از تسلیم شدگانم).
قرآن چنین باوری را ایمان به شمار نمیآورد؛ بلکه باور قلبی را به شرط همراهی با اعتراف زبانی و پایبندی در عمل، ایمان میداند.
همچنین از نگاه قرآن، تصدیق زبانی و التزام عملی، بدون باور قلبی، ایمان شمرده نمیشود. از این رو کسی که با زبان به اسلام اقرار کند و در عمل به ظواهر اسلامی مثل نماز، روزه، زکات و احکام دیگر، پایبند باشد ولی باور به اسلام در دل و جان او راه نیافته باشد، مؤمن شمرده نمیشود.
در زمان پیامبر صلی الله علیه و اله، شماری از اعراب، خدمت پیامبر خدا رسیدند و ادّعای ایمان کردند. قرآن در باره ادّعای ایمان این افراد میفرماید:
۰.(قالَتِ الأعرابُ آمَنَّا قُل لَم تُؤمِنُوا وَ لکِن قُولُوا أسلَمنا وَ لَمَّا یَدخُلِ الإیمانُ فی قُلُوبِکُم.۲
۰.بادیهنشینان گفتند: ما [از ته دل] ایمان آوردیم. بگو: «ایمان نیاوردهاید؛ بلکه بگویید [در ظاهر با گفتن شهادتین] اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهاى شما وارد نشده است»).
اسلام با اعتراف و عمل به ظواهر اسلامی، تحقّق مییابد. ایمان نه تنها با زبان و عمل انسان در ارتباط است، بلکه با دل و جان نیز پیوند ناگسستنی دارد. از نگاه قرآن، کسی که با زبان به اسلام اعتراف کند و به ظواهر آن عمل کند ولی حقایق اسلام به قلب او راه نیافته باشد، تنها به مرتبه مسلمانی رسیده است و مؤمن به شمار نمیآید.
تفسیر «ایمان» در احادیث
در احادیث اهل بیت علیهم السلام، هر چند واژه «ایمان» به شکلهای گوناگون و با تعبیرهای