معلول واقعیت حیات انسانی است. حیات انسان، دو سطح دنیوی و اُخروی دارد. لذا سعادت او نیز دو سطحی خواهد بود و به تناسب هر سطح، عوامل خاصی نیز خواهد داشت. معلوم میشود که اسلام، نه به بهانه آخرت، سعادت دنیوی را فراموش کرده است و نه به بهانه دنیا، سعادت اُخروی را. امام صادقعلیه السلام در این باره میفرماید: «از ما نیست کسی که دنیای خود را به خاطر آخرتش و یا آخرت خود را به خاطر دنیایش، رها کند».۱
در حدیث دیگری پیامبر خداصلی الله علیه و آله میفرماید: «بهترینِ شما، کسی است که نه آخرتش را به خاطر دنیایش، و نه دنیایش را به خاطر آخرتش رها کند».۲
لذا پیامبرصلی الله علیه و آله بهترین فرد را کسی نمیداند که یکی را به خاطر دیگری ترک کند؛ بلکه باید از هر دو برگرفت، چرا که دنیا وسیله آخرت است.۳ به همین جهت، ایشان با همّتترین مردم را کسی میداند که به هر دو سطح بپردازد.۴ بر این اساس، اسلام، سعادت تکسطحی را نمیپذیرد، حتی اگر سطح اُخروی باشد.
نکته بسیار مهمّ موجود در روایات این موضوع، پیوستگی و درهمتنیدگی هر دو سطح سعادت با یکدیگر است. بررسی روایات نشان میدهد که سعادت دنیوی و اُخروی، دو مسئله جدا از یکدیگر نیستند؛ بلکه کاملاً با هم ارتباط تنگاتنگ دارند و بر هم تأثیرگذارند. این مسئله، از اصول اساسی در مفهوم سعادت است که کمتر مورد توجّه قرار میگیرد. به لحاظ روششناختی، این اصل در هیچ روایتی، مورد تصریح قرار نمیگیرد؛ امّا معمولاً روایات حوزه سعادت دنیوی، قیدی دارند که آن را در راستای آخرت قرار میدهند. این موضوع، موجب به وجود آمدن این اندیشه میگردد که دو سطح سعادت با یکدیگر مرتبطاند و از یکدیگر بیگانه نیستند. لذا در مرحله نخست میتوان استفاده کرد که سطوح سعادت با هم ارتباط دارند. سپس آنچه اهمیت بیشتری مییابد، الگوی تأثیرگذاری این دو سطح بر یکدیگر است. پرسش این است که: اگر این دو سطح بر یکدیگر تأثیرگذارند، نحوه
1.. لَیسَ مِنّا مَن تَرَک دُنیاهُ لآخِرَتِهِ، ولا آخِرَتَهُ لِدُنیاهُ (کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۶، ح۳۵۶۸).
2.. خَیرُکم مَن لَم یترُک آخِرَتَهُ لِدُنیاهُ، ولا دُنیاهُ لآخِرَتِهِ (تاریخ بغداد، ج۴، ص۲۲۱، ح۱۹۱۸).
3.. لَیسَ خَیرُکم مَن تَرَک الدُّنیا لِلآخِرَة ولا الآخِرَة لِلدُّنیا، ولکن خَیرُکم مَن أخَذَ مِن هذِهِ وهذِهِ (ربیع الأبرار، ج۱، ص۵۳). نیز، ر.ک: الفردوس، ج۳، ص۴۵۵، ح۵۲۹۰ و ص۴۰۹، ح۵۲۴۹.
4.. أعظَمُ النّاسِ هَمّا، المُؤمِنُ الَّذی یهُمُّ بِأمرِ دُنیاهُ وأمرِ آخِرَتِه (سنن ابن ماجة، ج۲، ص۷۲۵، ح۲۱۴۳).