شقاوت، گزارهای که مستقیماً و صریحاً به تعریف سعادت پرداخته باشد، وجود ندارد و بیشتر به مصادیق و عوامل آن پرداخته شده است.۱
در چنین مواردی به لحاظ روششناختی، برای مشخّص ساختن تعریف، باید به سراغ مصادیق رفت و از لا به لای آنها تعریف را به دست آورد. بررسی علمیِ مصادیق سعادت، پیچیدگی خاص خود را دارد؛ چرا که با طیف گستردهای از موارد رو به رو هستیم که گاه در نگاه نخست، تفاوتهای فراوانی با یکدیگر دارند. از این رو، شیوه بررسی، از اهمیت خاصی برخوردار است.
در یک بررسی،۲ حدود ۴۴۰ روایت که طیف وسیعی از عوامل سعادت را شامل میشوند، مورد مطالعه قرار گرفتهاند. از این مجموعه، حدود ۳۳ روایت به مصادیق سعادت یا شقاوتِ دنیوی، حدود سی روایت به اسباب شقاوت، حدود ۱۶۵ روایت به اوصاف افراد سعادتمند، و حدود ۱۱۰ روایت به اوصاف افراد شقی پرداختهاند. حدود پنجاه روایت نیز در باره اسباب سعادت و مسائل متفرقه دیگر بحث کردهاند.
بررسی آیات و روایات نشان میدهد که تعریف سعادت از نظر قرآن و حدیث، تفاوتی با مفهوم لغوی آن ندارد. اسلام نیز سعادت را خیر پایدار همراه با شادی و سرور میداند. تنها تفاوت اسلام با دیگر مکاتب، در معرفی مصادیق خیر، دوام و سُرور است. بررسی مصادیقْ نشان میدهد که اسلام، خیر، سُرور و دوام را در مجموع حیات انسانی در نظر گرفته است. لذا این مفاهیم را به زندگی اُخروی نیز توسعه میدهد و خیر و سرور در سعادت اسلامی، از دنیا تا آخرت امتداد دارد. پس تعریف اسلام از سعادت را میتوان «خیر و سرور پایدار در مجموعه حیات انسان (دنیا و آخرت)» دانست. بر همین اساس، معرّفی مصادیق و محدوده آنها نیز متفاوت است.
سطوح شادکامی
یافته بسیار مهم این بررسی، آن است که سعادت در معارف اسلام، «دو سطحی» است: یکی دنیوی و دیگری اُخروی. هر کدام نیز به تناسب ماهیت خود، عواملی دارند. این سطحبندی،