فضیلت، در عرض یکدیگرند و میتوانند با هم شکل بگیرند، و معنا نیز مفهومی است که در هر دو باید وجود داشته باشد. در مقام عمل، یک انسان هم هیجان دارد و هم بر اساس فضیلتها عمل میکند و در هر دو حالت باید معنا وجود داشته باشد. بنا بر این، حتّی اگر الگوی سهبُعدیِ سلیگمن را بپذیریم، الگوی چینش آنها بدین شکل که وی ترسیم کرده، نخواهد بود.
خامساً سلیگمن از رضامندی به صورت مستقل، سخن به میان نیاورده است؛ بلکه آن را در هیجانات مثبت، آن هم هیجانات مربوط به گذشته قرار داده است. از این جهت، با نظریه آرگایل، متفاوت است. آرگایل در کتاب روانشناسی شادی تصریح میکند که لذّت و شادی، بُعد هیجانیِ شادکامی هستند و رضامندی، بُعد شناختیِ آن. بُعد شناختی، در حقیقت به جنبههای روانی و درونی اشاره دارد و از این بابت، با بهزیستی روانی ارتباط پیدا میکند.۱ بنا بر این، رضامندی را چگونه میتوان نادیده گرفت و در هیجانات قرار داد؟! البته رضامندی، ممکن است که بُعد هیجانی هم داشته باشد؛ امّا به هر حال، رضامندی، ماهیتی شناختی نیز دارد. لذا نمیتوان مسئله رضامندی از وضعیت حال زندگی را نادیده گرفت.
سادساً در مداخلات به کار گرفته شده توسط سلیگمن و همکاران نیز نکات قابل توجّهی وجود دارد. برنامه نعمتشماری، مبتنی بر داشتههای زندگی و توجّه به آنهاست. این همان چیزی است که در مطالعات اسلامی از آن با نام «شُکر» و به عنوان «راهبرد دوران خوشایند» یاد کردیم. فضیلت شکر، متوقّف بر نعمتشناسی است و شناخت نعمت، موجب توجّه به داشتههای زندگی میگردد و این، رضامندی و خرسندی را به ارمغان میآورد. البته در این مداخله، صحبت از خدا به عنوان «مُنعِم» به میان نیامده و این به جهت رویکرد سکولار در علوم تجربی است.
دو مداخله دیگر، تشکّر از مردم و بخشش است. این دو عنوان، به دو بُعد از روابط اجتماعی مربوط میشوند. روابط اجتماعی، یکی از ابعاد زندگی انسان است که تحت عنوان خوشایند یا ناخوشایند قرار میگیرد. در روابط اجتماعی، گاه رفتارهای درست شکل