معتقدند که شُکر میتواند بین فردی و فرافردی باشد (مثلاً نسبت به خدا، هستی و...)؛ ولی نمیتواند نسبت به خود فرد صورت گیرد. شُکر میتواند بهزیستی روانی و ارتباطی فرد را افزایش دهد و برای جامعه هم مزایا و منافعی داشته باشد.۱
امانز و مکالخ، در مطالعهای به بررسی مداخلهای در باره شُکر پرداختند. در این مطالعه، شرکتکنندگان گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه، از نظر عاطفه مثبت، مورد مقایسه قرار گرفتند. محقّقان از شرکتکنندگان گروه مداخله خواستند تا به مدّت ده هفته در باره پنج موضوع که آنها برایش شُکرگزار بودند، مطالبی بنویسند. دو گروه کنترل، در باره استرسهای روزمره یا وقایع خنثای زندگی مطلب مینوشتند. از تمامی شرکتکنندگان درخواست شد تا هر هفته بر روی یک مقیاس درجهبندی (از ۳ ـ تا ۳+ احساس خود را در باره زندگی و به طور کلّی، انتظاراتی را که برای هفته آینده دارند بر روی مقیاس از ۳ ـ (بدبینانه) تا ۳+ (خوشبینانه) و نیز نحوه ارتباط با دیگران و احساس مربوط به آن را از ۳ ـ (منزوی) تا ۳+ (ارتباط خوب و مناسب)، درجهبندی کنند.
یافتهها نشان داد که شرکتکنندگان گروه شُکر در مقایسه با اعضای دو گروه دیگر، احساس بهتری در باره زندگی خود داشتند، در باره هفته آینده (هفته پیش رو) خوشبینتر بودند و با دیگران، پیوندهای بیشتری داشتند. شرکتکنندگان گروه شُکر همچنین عواطف مثبت بیشتر و عواطف منفی کمتری را بر روی یک مقیاس سی مادهای گزارش کردند.۲
افزون بر این، محقّقان، گزارشهای یک مشاهدهگر را در باره عاطفه مثبت، عاطفه منفی و خشنودی کلّی از زندگی جمعآوری کردند. نتایج نشان داد که یافتههای مربوط به عواطف مثبت مطالعه اوّل، تکرار شد. همچنین گزارشهای مشاهدهگر، بیانگر آن بود که شرکتکنندگان گروه شُکرگزار از نظر عاطفه مثبت و خشنودی از زندگی، وضعیت بالاتری داشتند.
مداخلههای مرتبط با شُکر پس از بررسیهای اوّلیه به تدریج اصلاح شد و سرانجام در مداخلاتی که سلیگمن و همکاران او به عنوان بخشی از مداخلات مرتبط با خشنودی از