سلیگمن معتقد است که زندگی درگیرانه نمیتواند به عنوان حالتی دائمی در نظر گرفته شود؛ بلکه این زندگی، نوعی کمال پیوسته توانمندیها و ارزشهای فرد است. بنا بر این، زندگی درگیرانه، نوعی زندگی در حال کمال یا رشد مداوم است.۱ بر همین اساس، دانشمندان از مداخلههایی برای تحقّق این نوع زندگی استفاده نمودهاند که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
برنامه مبتنی بر استفاده از توانمندیها و فضایل شخصی
شناسایی توانمندیهای مَنِشی (ذاتی) افراد، خود به خود امری برانگیزاننده بوده و آنان پس از شناخت توانمندیهای برتر خود برای استفاده از آنها انگیزه بالایی پیدا میکنند؛ امّا علاوه بر این شناخت و استفاده از توانمندیها، مداخلهای که پترسون تحت عنوان «فنّ استفاده از توانمندیهای مَنِشی به شیوههای نو» از آن یاد میکند، به افراد میآموزد تا در کنار روشهای مرسوم و معمولیای که تاکنون از توانمندیهای خویش استفاده میکردهاند، سعی کنند تا از این تواناییها به شکلها و روشهای تازهتری هم بهره ببرند.۲
در یک مطالعه بینالمللی که پارک، پترسون و سلیگمن در ۵۴ کشور گوناگون دنیا انجام داده بودند ـ و گزارشی از آن در کتاب پترسون آمده است ـ، محقّقان پی بردند که توانمندیهایی که در بیشتر کشورها بالاترین حدّ موافقت با آنها در بین مردم به چشم میخورد، عبارت اند از: مهربانی، انصاف، سخاوت، شکرگزاری و گشودگی ذهنی.۳
در مطالعه دیگری که توسط پارک و پترسون در سال ۲۰۰۵ م، انجام شد، نتایج، نشان از این داشت که نشاط، شکرگزاری، امید و عشق (دوستی)، با خشنودی بیشتر از زندگی ارتباط داشتند. این یافته در مطالعات طولی هم دیده شده است.۴
در پژوهشی دیگر، بین توانمندیها و کار، دوست داشتن دیگران، و بازی و تفریح ارتباطاتی پیدا شد. همچنین پترسون و همکاران وی در مطالعاتی به بررسی اثرات