مشتاقانه»۱ قرار دارد و سومین نوع زندگی خوب «زندگی بامعنا»۲ است. چهارمین نوع زندگی که در حقیقت، پیچیدهترین شکل زندگی نیک است، «زندگی کامل»۳ است.
یورگنسن و نفستاد، آخرین و پیچیدهترین نوع زندگی خوب را از دیدگاه روانشناسان مثبتگرایی چون سلیگمن، «زندگی کامل»۴ میدانند و آن را عبارت میدانند از: مجموعه هر سه زندگی خوب مورد اشاره به همراه ویژگیهای آنها.۵ به اعتقاد سلیگمن، سرانجام یک زندگی کامل، عبارت است از: تجربه کردن هیجانهای مثبت گذشته و آینده، با آرامش احساسات مثبت از لذّتهای کنونی (زمان حال)، به دست آوردن مسرّت از توانمندیهای ذاتی و استفاده از آنها در خدمت هدف یا اهدافی بالاتر و فراتر از خویش و به منظور دستیابی به معنا.۶
بنا بر این، بر اساس نظریه سلیگمن ـ که آن را «شادکامی اصیل» مینامد ـ، شادکامی سه جزء دارد؛ امّا اجزای آن، متفاوت از نظریه آرگایل است. اجزای سهگانه شادکامی اصیل در نظر سلیگمن، عبارت اند از: زندگی لذّتبخش، زندگی مشتاقانه و زندگی بامعنا. از این رو، میتوان فرمول آن را چنین بیان داشت:
زندگی بامعنا + زندگی مشتاقانه + زندگی لذّتبخش = شادکامی
روانشناسان مثبتگرا بر این باورند که حرکت به سمت یکی از این انواع چهارگانه زندگی خوب (نیک)، خاصه نوع چهارم آن، آدمی را به خشنودی از زندگی، بهزیستیِ روانی و سرانجام سعادت و خوشبختی نائل میگرداند.۷ هر یک از این انواع چهارگانه زندگی خوب در ادامه به اختصار توصیف میشوند: