اسلام، بر خلاف این نظریه تکجزئی، برای شادکامی ابعاد گوناگونی را قائل است که یکی از آنها با لذّت ارتباط دارد. وانگهی در این بُعد نیز لذّت، محور نیست؛ بلکه «نشاط» محور شادکامی است که از راه تأمین لذّت، تحقّق مییابد. این موضوع را در بخش اول، فصل سوم مورد بررسی قرار دادیم.
ثانیاً در بُعد لذّت نیز به همه ابعاد لذّت انسان نمیپردازد و بیشتر، لذّتهای حسّی را مورد توجّه قرار داده است. پیشتر دیدیم که اسلام، لذّت را جزئی از نشاط میداند و در عین حال، معتقد است که باید همه ابعاد وجودیِ انسان لذّت ببرند. لذا از دیدگاه اسلام، لذّت باید «همهجانبه» باشد تا «نشاط کامل» را برانگیزد. تأکید بیش از اندازه به برخی از لذّتها و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، موجب تورّم در برخی ابعاد و فقر در دیگر ابعاد میگردد و این، توازن لازم در نشاط را از بین میبَرَد و نشاطی نامتوازن به وجود میآوَرَد. شاید دلیل برخی مشکلات روانی، با وجود عمل به این نظریه، نامتوازن بودن لذّت و ناقص بودن نشاط باشد. ناقص بودن نشاط، میتواند به عاملی برای ناشادکامی و مشکلات روانی تبدیل شود.
ثالثاً هر نوع لذّتی نمیتواند موجب شادکامی گردد. برخی لذّتها، هر چند ممکن است به صورت آنی انسان را شاد کنند، امّا پیامدهایی دارند که آتیه انسان را ویران میسازند. لذا موجب ناشادکامی میگردند. اموری مانند: مشروبات الکلی، روابط آزاد جنسی، مواد مخدّر، موسیقیهای تحریک کننده، فیلمهای جنسی، رقص مختلط و... پیامدهای منفیای دارند که به شادکامی پایدار زیان میزنند. به همین جهت، در نظریه اسلام، لذّت باید «فاقد پیامد منفی» باشد تا بتواند شادکامی پایدار را تحقّق بخشد. از این رو، لذّت در تئوری اسلام، با محدودیتهایی رو به روست.
رابعاً این نظریه، با واقعیتهای زندگی نیز ناهماهنگ است. بر اساس تفکّر توحیدی، قوانینی بر زندگی حاکم است که ما نقشی در تنظیم آن نداریم و تنها باید خود را با آن هماهنگ سازیم. شاید مایل باشیم که زندگی، پُر از لذّت و فاقد درد و رنج باشد؛ امّا واقعیت چیز دیگری است. بر اساس منابع اسلامی، سختی و رنج، جزء جدایناپذیر زندگی است. از این رو، تأکید بر لذّت و نادیده گرفتن بخش ناخوشایند زندگی، موجب ناسازگاری با نظام حاکم بر زندگی میگردد و همین مسئله میتواند بر مشکلات روانی بیفزاید. دکتر ادیت ویکوف جولسون، استاد روانشناسی دانشگاه