انسان اراده کند، محقّق میشود؛۵ امّا در دنیا اینگونه نیست. دنیا به جهت ماهیت و هدفی که برای آن در نظر گرفته شده، برنامه خاصی دارد که انسان باید خود را با آن تنظیم کند و انتظاراتش را با آن هماهنگ سازد. اگر انسان از دنیا انتظار بهشت داشته باشد، میان انتظارات و واقعیتهای زندگی، ناهماهنگی به وجود خواهد آمد و این ناهماهنگی، به ناکامی میانجامد و ناکامی، فشار روانی و تنیدگی انسان را به شدّت افزایش میدهد، در نتیجه، موجب احساس نارضایتی از زندگی میگردد؛ امّا اگر دنیا را آن گونه که هست بشناسیم و بپذیریم و بر اساس شرایط موجود، به برنامهریزی و فعّالیت بپردازیم، میتوانیم امیدوار باشیم که به رضایت از زندگی دست یابیم. در بهشت، آنچه را بخواهیم میشود؛ امّا در دنیا آنچه را میشود باید خواست. این، یک اصل در احساس رضایت از زندگی است.۱
موضوع بحث این است: «بشر»ی که در این «دنیا» زندگی میکند. بشر، خواستههایی دارد و دنیا هم اقتضائاتی. خواستههای بشر، بر محور دوست داشتن میچرخد و آنچه «دوستداشتنی» است، خواسته بشر میگردد. این، یک اصل است. وقتی چیزی دوستداشتنی بود و خواسته بشر شد، انتظار انسان این است که «محقّق» شود؛ امّا بنا بر قانون اقتضائات دنیا، برخی امور، «ممکن»اند و برخی «ناممکن». بنا بر این، ما هر چیزی را میتوانیم دوست داشته باشیم و آرزو کنیم؛ امّا آیا هر چیزی، امکان وقوع هم دارد؟ آیا هر آنچه دوست داشتنی است، واقع شدنی هم هست؟
به نظر میرسد در این فرایند، جای دو چیز، با هم عوض شده است: «دوست داشتههای ما» و «ممکنات زندگی». ما انتظار داریم هر چه را دوست داریم، واقع شود؛ یعنی رتبه وقوع، پس از علایق ما باشد؛ امّا واقعیت این است که ما باید آنچه را ممکن است و با اقتضائات زندگی هماهنگ است، بخواهیم. این، راه واقعی کردن انتظارات است. بنا بر این، ما باید آنچه را ممکن است، بخواهیم و اگر آنچه را خواستیم نشد، دلگیر و مأیوس نشویم. امام علی علیه السلام در این باره میفرماید: هرگاه آنچه را خواستی نشد،