کاهش مییابند و رضامندی به دست میآید. امّا در باره دوران خوشایند تصریح شده که موجب «نفرت از غنا»۱ و «تنگنا»۲ و «هَدْم احساس غنا»۳ میگردد. وقتی انسان از وضعیت دارایی تنفّر پیدا کند، از سرمستی خارج میشود و آن حالت فراخ، بر او تنگ میگردد. لذا از رفتارهای منفی دورانِ خوشایند، دوری میکند. سرّ مطلب نیز در ویژگی هَدْم (ویران کردن) لذّت است. یاد مرگ با چنین ویژگیای، هم دوران خوشایند را تعدیل میکند و هم دوران ناخوشایند را.
خلاصه سخن این که یاد مرگ، موجب تعدیل لذّتگرایی میشود و به همین دلیل، موجب تعدیل واکنشهای منفی میگردد. از آن جا که هم مرگ جزء واقعیتهای الهی زندگی است و هم مسائل روانیِ مربوط به آن، جزء قوانین روانشناختی حاکم بر انسان ـ که توسط خداوند متعال تنظیم شدهاند ـ، این مسئله نیز با توحید ارتباط پیدا میکند.
ه ـ تنظیم رغبت
رغبت و تمایل، یکی دیگر از ابعاد وجودی انسان است که ارتباط تنگاتنگی با رضامندی در تکوین دارد. نظام رغبت انسان میتواند به گونههای مختلفی تنظیم شود. لذا الگوی حاکم بر نظام رغبت انسان میتواند موجب رضامندی یا نارضایتی وی گردد. باید دید چه الگویی از رغبت، موجب رضامندی و چه الگویی موجب نارضایتی میگردد. در ادامه به بررسی این موضوع میپردازیم.
الگوی غلط: رغبت به دنیا
رغبت و دلبستگی، نظام خاصی دارد. انسان به هر چه رغبت کند و دل ببندد، از ضدّ آن بیرغبت میشود و دل بر میکند. آنچه مهم است این که انسان به چه چیزی باید دل ببندد؟ اگر رشته علاقه انسان به دنیا گره بخورَد، چنان وابستگیای به وجود میآید که از یک سو، به دست آوردن و یافتن آن، موجب شدّت خوشحالی میگردد و از سوی دیگر، فقدان آن،