حساب کند، میبیند که خودش ملک مطلق پروردگارش است، و نیز متوجّه میشود که این ملک ظاهری و اعتباری که میان انسانها دست به دست میشود و از آن جمله، ملک انسان نسبت به خودش و مالش، و فرزندانش و هر چیز دیگر، به زودی باطل خواهد شد و به سوی پروردگارش باز خواهد گشت و سرانجام متوجّه میشود که خود او اصلاً مالک هیچ چیز نیست، نه ملک حقیقی و نه مجازی.
معلوم است که اگر کسی این معنا را باور داشته باشد، دیگر معنا ندارد که از گرفتاریهایی که برای دیگران تأثّرآور است، متأثّر شود؛ چون کسی متأثّر میشود که چیزی از ما یملک خود را از دست داده باشد. چنین کسی هر وقت گمشدهاش پیدا شود و یا سودی به چنگش آید، خوشحال میشود و چون چیزی از دستش برود، غمناک میگردد.
امّا کسی که معتقد است به این که مالک هیچ چیز نیست، دیگر نه از ورود گرفتاری فقدان مایملکش اندوهناک میشود و نه از رسیدن سودی مسرور میگردد، و چگونه از رسیدن مصیبت متأثّر میشود، کسی که ایمان دارد به این که مالک، تنها و تنها خداست و او حق دارد و میتواند در ملک خودش هر جور تصرّفی بکند؟!۱
کسی لباس گرانقیمت امام جوادعلیه السلام را برای ایشان میبُرد. در میان راه، لباس را دزدیدند. فرد، نامهای به امامعلیه السلام نوشت و جریان را بازگو کرد. امام جوادعلیه السلام در پاسخ وی، به خطّ مبارک خودشان نوشتند:
۰.إنَّ أنفُسَنا وأموالَنا مِن مَواهِبِ اللَّهِ الهَنیئَةِ وعَواریهِ المُستَودَعَةِ، یمَتِّعُ بِما مَتَّعَ مِنها فی سُرورٍ وغِبطَةٍ ویأخُذُ ما أخَذَ مِنها فی أجرٍ وحِسبَةٍ، فَمنَ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلی صَبرِهِ، حُبِطَ أجرُهُ ونَعوذُ بِاللَّهِ مِن ذلِک.۲
۰.همانا جانها و اموال ما از هدیههای گوارای الهی و امانتهای به ودیعه گذاشته اویند. ما را از آن، در موقعیت سرور و غبطهآوری بهرهمند میگرداند و آنچه را میگیرد، با اجر و پاداش میگیرد. پس کسی که بیتابیاش بر بردباریاش چیره شود، اجر او از بین میرود و ما از این، به خدا پناه میبریم.