355
الگوی اسلامی شادکامی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا (ویراست دوم)

«سرّاء و ضرّاء، از عادت دهر ناپایدار است که هر روز نعمتی را از شخصی گرفته و به شخص دیگری می‏دهد هم‌چنان که رفتارش با پدران ما هم همین طور بود»، امتحان الهی را انکار و رسم آن را محو کردند.۱

ه‍ ـ الگوی «جَزَع ـ‏ مَنْع»

در برخی دیگر از آیات، الگوی «جزع ـ‏ منع» مطرح شده و بیان گردیده که برخی هنگام بلایا، بی‏تاب و هنگام نعمت‏ها بخیل می‏شوند. در آیاتی از سوره معارج چنین آمده است:

۰.(إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً.۲

۰.به راستی، انسانْ بسیار حریص [و بی‏تاب‏] خلق شده است؛ چون آسیبی به او رسد، بی‏تاب است و چون خیری به او رسد، بخل‏ورز است).

ریشه این واکنش، «هَلوع بودن» انسان است. علّامه طباطبایی در این باره می‏گوید: کلمه «هلوع»، صفتی است که از مصدر «هَلَعَ» ـ‏ که به معنای شدّت حرص است ـ‏، اشتقاق یافته. نیز گفته‏اند که این کلمه را دو آیه بعد، تفسیر کرده. پس هلوع، کسی است که هنگام برخورد با ناملایمات، بسیار جَزَع می‏کند، و چون به خیری می‏رسد، از انفاق به دیگران خودداری می‏کند. به نظر ما، این وجه، بسیار وجه خوبی است و سیاق آیه هم با آن مناسب است؛ چون از سیاق دو جمله (إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً) و (إِذا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً) پیداست که می‏خواهد هلوع را معنا کند.

سپس ایشان به تحلیل عقلیِ این موضوع می‏پردازد و با تأکید بر این که هلع، از فروع حبّ ذات است، می‏گوید: «از نظر اعتبار عقلی هم هلوع چنین کسی است؛ چون آن حرصی که جبلی انسان است، حرص بر هر چیزی نیست، که چه خیر باشد و چه شر، چه نافع باشد و چه ضار، نسبت به آن حرص بورزد؛ بلکه تنها حریص بر خیر و نافع است، آن هم نه هر خیر و نافعی، بلکه خیر و نافعی که برای خودش و در رابطه با او خیر باشد، و لازمه این حرص، این است که در هنگام برخورد با شر، مضطرب و متزلزل گردد؛ چون شر، خلاف خیر است، و اضطراب هم خلاف حرص. و نیز لازمه این حرص، آن است که وقتی

1.. ترجمۀ تفسیر المیزان، ج‏۸، ص۲۵۲ به بعد.

2.. سورۀ معارج، آیۀ ۱۹ ـ ۲۱.


الگوی اسلامی شادکامی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا (ویراست دوم)
354

از انحا گرفتار شداید مالی و جانی می‏کرد تا شاید بدین وسیله، به تضرّع و توسّل به پروردگارشان وادار شوند، و در نتیجه، دعوت آن پیغمبر، بهتر و زودتر به نتیجه برسد. آری. گرفتاری‌ها و سختی‌ها، کمک خوبی است برای دعوت انبیا علیهم السلام؛ زیرا انسان، مادامی که متنعّم به نعمت‏هاست، سرگرمی به آنها از توجّه به خدای تعالی ـ‏ که ولی همه آن نعمت‏هاست ـ‏ بازش می‏دارد. وقتی نعمتی از کفَش رود، احساس نیاز می‌کند و همین احتیاج، غرور او را به ذلّت و مسکنت مبدّل می‏نماید و به جَزَع و فَزَع وادارش می‏کند، و به ناچار به درگاه کسی که دفع ذلّت و برآمدن حاجتش به دست اوست، التجا می‏بَرَد، و آن کس، خدای سبحان است، و لو این که او خودش نداند؛ ولیکن وقتی پیغمبر و یا وصی پیغمبری به او گفت که فریادرس تو همان آفریدگار توست، زودتر از دوران غرورش به سوی حقْ هدایت می‏شود، هم‌چنان که فرموده: (وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ).۱

در عبارت (ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا...) کلمه «عفوا» از ماده «عفو» است که به معنای «کثرت» تفسیر شده، یعنی تا آن که زیاد کردند مال و اولاد را بعد از آن که خداوند با فرستادن بلا، کم کرده بود مال و اولادشان را. ممکن هم هست که به معنای محو اثر بوده باشد، هرچند مفسّران، این احتمال را نداده‏اند. بنا بر این احتمال، معنای جمله چنین می‏شود که: ایشان به وسیله حسنه و نعمت‏هایی که به آنها داده شده بود، آثار سوء سیّئات و نقمت‏های پیشین را محو کردند؛ ولیکن به جای این که به راه حقْ هدایت شوند و ضرّاء و سرّاء را از ناحیه خدای تعالی بدانند، گفتند: (قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ) یعنی انسان از آن جایی که در عالم طبیعت قرار گرفته و این عالم، همواره در حال دگرگونی است، لذا خواه ناخواه، محکوم به تحوّل و ناکامی و کام‏روایی است. پس نه کامروایی‏اش امتحان خداست و نه ناکامی‏اش عذاب و نقمت اوست.

اگر معنای دوم درست باشد، ممکن است جمله (وَ قالُوا...) را عطف تفسیر جمله (حَتَّی عَفَوْا) بگیریم و بگوییم: منظور از (حَتَّی عَفَوْا) این است که ایشان با گفتن این که

1.. سورۀ سجده، آیۀ ۵۱.

  • نام منبع :
    الگوی اسلامی شادکامی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا (ویراست دوم)
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    سوم
تعداد بازدید : 64110
صفحه از 839
پرینت  ارسال به