۴. عوامل مستقیم
در ادامه به بررسی عوامل در دو عنوان خیرباوری و خیرآوری میپردازیم:
الف ـ خیرباوری
پیشتر گفته شد که به عنوان یک واقعیت، قضای الهی، همیشه بر خیر مبتنی است و خیر بودن، پایه رضامندی است. حال اگر این خیر بودن، توسّط فرد شناخته شود و به آن باور پیدا کند، رضامندی به وجود میآید. این جاست که میدان عمل و نقشآفرینی فرد شکل میگیرد و فعّالیت مشاوران نیز در همین قلمرو معنا مییابد. اگر فرد، به تنهایی یا به کمک دیگران، خیر بودن قضای الهی را درک کند، احساس رضامندی در وی به وجود میآید. بسیاری از نارضایتیها به خاطر درک نکردنِ خیر بودن آنهاست. افراد ناراضی، آنچه را که پیش آمده (حوادث) و یا آنچه را که باید انجام دهند (تکالیف)، شر ارزیابی میکنند و به همین جهت، ناراضی میشوند. این در حالی است که واقعیت امر چنین نیست. این نارضایتی، معلول ناهماهنگی میان شناخت فرد با واقعیت است.
بنا بر این، با توجّه به این که هماره قضای الهی، بر خیر استوار است، راه رضامندی، هماهنگ ساختن شناخت فرد با واقعیت است. واقعیت الهی، ثابت و تغییرناپذیر است. لذا نمیتوان آن را تغییر داد و مطابق میل بشر ساخت تا رضامندی حاصل شود؛ بلکه باید شناخت بشر را ـ که شناور و تغییرپذیر است ـ با واقعیتْ هماهنگ کرد تا احساس رضامندی به وجود آید. هماهنگسازی نیز نیازمند شناخت و درک خیر بودن قضای الهی است.
در این بحث، ما نیازمند چند امر اساسی هستیم: یکی این که بدانیم وجه خیر بودن تقدیرهای خداوند چیست؟ دیگری این که مصادیق عینی خیر در زندگی کداماند؟ و سوم این که چه نظام ارزیابیای میتواند خیرباوری را به وجود آورد؟ در ادامه به این سه موضوع میپردازیم.
یک. خیرشناسیِ تقدیر
برای ایجاد خیرباوری، فرد باید نخست به خیر بودن آن اطمینان پیدا کند. بدین منظور باید