سپاسگزاری فرد است. بدیهی است که نعمت، وقتی مایه رضامندی خواهد شد که فرد به مرحله شکر رسیده باشد. به همین جهت، وقتی ثعلبة بن حاطب از پیامبر خداصلی الله علیه و آله خواست که ایشان برای فراوانی مال او دعا کند، پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود:
۰.قَلیلٌ تُؤَدّی شُکرَهُ خَیرٌ مِن کثیرٍ لا تُطیقُهُ.۱
۰.مال اندکی که شکر آن را به جای آوری، بهتر از مال فراوانی است که نتوانی سپاس آن را بگزاری.
بنا بر این میتوان گفت که ما با دو مفهوم رو به رو هستیم: یکی «خیر مقدّر» و دیگری «خیر مؤثّر». خیری که خداوند در پدیدههای هستی مقدّر نموده، زمانی میتواند مؤثّر باشد و زندگی را عملاً خیر گرداند که انسان از آن راضی باشد. بنا بر این، رضامندی انسان، متوقّف بر خیر بودن تقدیرات خداوند است و ثمربخش بودن تقدیرات در عینیت زندگی، متوقّف بر رضامندی انسان از آن تقدیرات است. این سخن، مبتنی است بر تفکیک مقام قضا و قدر ـ که مقام جعل است ـ از مقام رضا ـ که مقام عمل است ـ. در مقام جعل، مقدّرات بشر، بر خیر بنیان میشود و در مقام عمل، انسان با تکیه بر آنچه در مقام جعلْ صورت گرفته، به رضامندی میرسد و در نتیجه، مقدّرات او در عینیت زندگی، برایش خیر در پی خواهد داشت. در حقیقت، عامل تبدیل، واکنشهای مثبت انسان به انواع تقدیر است. واکنش کلّی به تقدیر، رضامندی بود که گذشت. در برخی روایات، به قضای الهی، در هر دو بُعد خوشایند و ناخوشایند آن تصریح شده و از صبر و شکر، به عنوان عوامل ثمرِ خیر داشتن قضای الهی، یاد شده است.
در باره بُعد تشریع، متنی که به صراحت، اثربخشیِ خیر نهفته در تقدیرهایِ تشریعی را مشروط به عمل به طاعت کرده باشد، به دست نیامد؛ امّا با الگوگیری از مباحث پیشین، به اضافه استدلال عقلی میتوان گفت: آثار طاعت، وقتی کسب میشوند که به آن عمل شود و وقتی میتوان از زیانهای پیشگفته برای معصیت در امان بود که ترک شود. بنا بر این، درست است که خیر، مبنای تکلیف است، امّا ثمربخشی آن متوقّف بر عمل به تکلیف است.۲