بنا بر این، رضایت در لغت و اصطلاح، عبارت است از پذیرش موقعیت و خرسندی یا دست کم، ناخرسند نبودن از آن. شخص راضی کسی است که موضوع رضایت را میپذیرد و از آن، احساس ناخوشایند ندارد و بلکه میتواند خرسند نیز باشد.
رضامندی در منابع اسلامی، به عنوان یک حسّ درونی، معنای متفاوتی ندارد. مواردی در متون دینی آمده است که به روشنتر شدن موضوع و شناسایی بهتر آن کمک میکند، مانند این که شخص راضی: تقدیرهای خداوند را میپذیرد،۱ نسبت به آنها اقبال دارد،۲ آرزویی غیر از وضعیت مقدّر را ندارد،۳ به لحاظ زمانی، خواهان تأخیر یا تعجیل در مقدّرات نیست،۴ تقدیرهای خداوند را به خیر و مصلحت خود میداند، لذا در برابر سختیهای آن صبور و در خوشیهای آن شکور است۵ و نسبت به طاعت او رغبت و نسبت به معصیت کردن در برابر دستورهای او کراهت دارد.۶
در مجموع میتوان گفت که رضایت، ترکیبی است از:
یک. پذیرش؛ یعنی پذیرفتن موقعیت خود و تسلیم بودن در برابر آن. انسان ممکن است در زندگی با پدیدههایی رو به رو شود که خواست او نبوده است. فرد راضی، کسی است که آن را میپذیرد و بلکه از آن استقبال میکند و آرزویی غیر از وضعیت مقدّر را ندارد و به لحاظ زمانی، خواهان تأخیر یا تعجیل در مقدّرات نیست و در برابر سختیهای آن صبور و در خوشیهای آن شکور است و نسبت به طاعت او رغبت و نسبت به معصیت او کراهت دارد.
1.. امام زینالعابدین علیه السلام: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَوَفِّقنی لِقَبولِ مَا قَضَیتَ لِی وَعَلَی، وَرَضِّنی بِمَا أخَذتَ لِی وَمِنِّی (الصحیفة السجادیة، ص۶۲، دعای ۱۴؛ المصباح، کفعمی، ص۲۸۰).
2.. إنْ عَقَدْتَ أیمَانَک فَارْضَ بِالمَقضِی عَلَیک وَلَک، وَ لا تَرْجُ أحَداً إلّا اللّهَ، وَانْتَظِرْ مَا أتَاک بِهِ القَدَر (مختصر بصائر الدرجات، ص۳۶۳، ح۴۱۸).
3.. امام سجاد علیه السلام: مَنِ اتَّکَلَ عَلَى حُسْنِ اخْتِیارِ اللّهِ ـ جَلَّ وَعَزَّ ـ لَهُ، لَمْ یتَمَنَّ غَیرَ الْحَالِ الَّتِی اخْتَارَهَا اللّهُ تَعَالَى لَه (نزهة الناظر، ص ۹۴).
4.. اللَّهُمَّ رَضِّنِی بِقَضَائِک، وَ صَبِّرنِی عَلَی بَلَائِک، وَ بارِک فِی أقدَارِک، حَتّی لا أُحِبَّ تَعجیلَ شَیءٍ أخَّرتَهُ، وَ لا تَأخیرَ شَیءٍ عَجَّلْتَهُ (قرب الإسناد، ص۲۲۰).
5.. یا موسَی بنَ عِمرانَ، ما خَلَقتُ خَلقاً أحَبَّ إلَی مِن عَبدِی المُؤمِنِ، فَإِنّی إنَّما أبتَلیهِ لِما هُوَ خَیرٌ لَهُ، واُعافیهِ لِما هُوَ خَیرٌ لَهُ، وأزوی عَنهُ ما هُوَ شَرٌّ لَهُ لِما هُوَ خَیرٌ لَهُ، وأنَا أعلَمُ بِما یصلُحُ عَلَیهِ عَبدی، فَلیصبِر عَلی بَلائی، وَلیشکر نَعمائی، وَلیرضَ بِقَضائی (الکافی، ص۶۱، ح۷؛ الأمالی، مفید، ص۹۳؛ الأمالی، طوسی، ص۲۳۸، ح۴۲۱).
6.. ر. ک: ص ۹۹ (فصل پنجم، ساز و کار تأثیر خیر بر احساس شادکامی).