آن چیزها نهی کرد و برایشان حرام فرمود. امّا همین چیزهای حرام را وقتی انسان به آنها ناچار شود و زندگی و سلامتش در گرو استفاده از آنها باشد، بر او حلال کرد و دستور داد که به اندازه نیاز، و نه بیشتر، از آنها استفاده کند.۱
بنا بر این، سعادت واقعی و حیات اصیل بشر، ملاک تکالیف الهی اند.
با توجّه به آنچه گذشت، معلوم میگردد که امر و نهی خداوند، در حقیقت، راهی برای شناخت صلاح و فساد انسان است. انسان علاقهمند به سعادت و بهروزی، نیازمند شناخت مصالح و مفاسد است و امر و نهی خداوند حکیم میتواند بهترین راهنمای وی باشد. یکی از مراتب حیات اصیل، حیات اُخروی است. آنچه از اوامر و نواهی خداوند متعال بیان شده است، مربوط به تأمین این مرتبه حیات است.۲ مرتبه دیگر، تکامل معنوی و کسب فضیلتهای اخلاقی است. رسیدن به این مرتبه از حیات اصیل نیز نیازمند شناخت مصالح و مفاسد واقعی است که در قالب امر و نهی خداوند متعال، تجلّی مییابد و مردم میتوانند با استفاده از آن، عوامل و موانع رشد اخلاقی و تکامل معنوی را بیابند.۳
سه. آسانیِ شریعت
در متون دینی، از دین به عنوان شریعتی «آسان» یاد شده است. در برخی متون دینی، مبنای
1.. إنَّ اللّهَ تبارک و تعالی لَم یحَرِّمْ ذلک علی عِبادِهِ و أحَلَّ لَهُم ما وراء ذلک مِن رَغبَته فیما أحَلَّ لَهُم، ولا زُهدٍ فیما حَرَّمَهُ علَیهم! ولکنَّهُ عزّ و جلّ خَلَقَ الخَلقَ فَعَلِمَ ما تَقومُ بهِ أبدانُهُم وما یصلِحُهُم فَأحَلَّهُ لَهُم وأباحَهُ، و عَلِمَ ما یضُرُّهُم فَنَهاهُم عَنهُ، ثُمّ أحَلَّهُ لِلمُضطَرِّ فی الوَقتِ الذی لا یقومُ بَدَنُهُ إلّا بهِ، فَأمَرَهُ أن ینالَ مِنهُ بِقَدرِ البُلْغَةِ لا غَیرَ ذلک (کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۱۸، ح۱۰۰۹).
2.. به همین جهت، یکی از مطالبی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حجّة الوداع بیان میفرماید، این است: یا أیها الناسُ، و اللّهِ ما مِن شَیءٍ یقَرِّبُکم مِنَ الجَنَّةِ و یباعِدُکم مِنَ النّارِ إلّا و قد أمَرتُکم بهِ (الکافی، ج۲، ص۷۴، ح۲).
3.. امام علی علیه السلام: أیُّها النّاسِ إنَّ اللّه تَبَارَکَ وتَعالی لَمّا خَلَقَ خَلقَهُ، أرادَ أن یَکونوا عَلی آدابٍ رَفیعَةٍ، وأخلاقٍ شَریفَةٍ، فَعَلِمَ أنَّهُم لَم یَکونوا کذلِکَ إلّا بِأن یُعَرِّفَهُم: ما لَهُم، وما عَلَیهِم، والتَّعریفُ لا یَکونُ إلّا بِالأمرِ والنَّهیِ، والأمرُ والنَهیُ لا یَجتَمِعانِ إلّا بِالوَعدِ والوَعیدِ، والوَعدُ لا یَکون إلّا بِالتَّرغیبِ والوَعیدُ لا یَکونُ إلّا بِالترهیبِ والتَّرغیبِ لا یَکونُ إلّا بِما تَشتَهیهِ أنفسُهُم، وَتَلَذُّ أعیُنُهُم، والتَّرهیبُ لا یَکونُ إلّا بِضِدِّ ذلِکَ، ثُمَّ خَلَقَهُم فی دارِهِ وأراهُم طَرَفاً مِنَ اللَّذّاتِ، لِیَستَدِلّوا به علی ما وَرَائَهُم مِنَ اللَّذَّاتِ الخالِصَةِ الَّتی لا یَشوبُها ألَم، ألا وهِیَ الجَنّةُ، وأراهُم طَرَفاً مِنَ الآلام لِیَستَدِلّوا به علی ما وَرائَهُم مِنَ الآلامِ الخالِصَةِ الَّتی لا یَشوبُها لَذَّةٌ، ألا وهِیَ النّارُ فَمِن أجلِ ذلِکَ تَرَونَ نَعیمَ الدُّنیا مَخلوطاً بِمِحنَهِا، وسُرورَها مَمزوجاً بِکَدِرِها وهُمُومِها (الاحتجاج، ج۱، ص۲۰۷).