آفرینش در قرآن و حدیث آمده، مقدّمه این هدف نهایی است.
به سخن دیگر، حکمت آفرینش انسان، این است که با به کارگیری اندیشه و عقل، با آفریدگار خود آشنا شود و با به کار بستن برنامههایی که او از طریق پیامبران خود برای سعادت دنیا و آخرت انسان، ارائه کرده، به سوی رحمت مطلق خداوند متعال، رهسپار گردد و برای همیشه از بهترین زندگیها برخوردار شود.۱
امّا اگر فرمان عقل را نادیده بگیرد و به جای پیروی از آن، تسلیم هوسهای حیوانی خود شود، آینه دلش زنگار میگیرد، خدا را فراموش میکند و بدین سان، از رحمت واسعه او دور میگردد و بدترین زندگیهای ابدی را برای خود رقم میزند.۲
شناخت هدف، نقش مهمّی در معنای زندگی دارد. معنایی از زندگی میتواند تأثیر اساسی داشته باشد که با واقعیتهای آفرینش به هماهنگی برسد. آگاهی از این حقایق، موجب واقعگرا شدن معنای زندگی میگردد و با دادن معنای متعالی به آن، هم جهت زندگی را تعیین میکند و هم احساس خوشایندی از زندگی به فرد میدهد.
سه. حیات انسانی
یکی از مسائل مهم انسان، مسئله حیات و زندگی اوست. این که ماهیت حیات چیست، نقش مهمی در شادکامی دارد؛ چرا که شادکامی، در باره زندگی است و تا معلوم نگردد که معنای زندگیِ انسانی چیست، نمیتوان شادکامیِ آن را تعریف کرد.
علّامه طباطبایی در تفسیر واژه حیات در آیه شریف (یأَیُهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَجِیبُواْ للّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکمْ لِمَا یُحْییکمْ)۳ توضیح میدهد که زندگی، گرانبهاترین متاعی است که یک موجود زنده برای خود سراغ دارد، و چگونه چنین نباشد و حال آن که در ماورای زندگی، غیر از عدم و بطلان، چیز دیگری نیست، و معلوم است که این ارزش برای زندگی را به خاطر اثر آن قائل است که عبارت است از شعور و اراده که نشاط و سعادت زندگی انسانی به آن