روان انسان را دچار بستگی و انقباض میکند. سرّ آن نیز این است که در جریان زندگی، مسائل گوناگون و گاه دشوار و تهدید کننده، از هر سو به انسان هجوم میآورند. این هجوم چندگانه، روان انسان را محاصر میکنند و به مرور با پیشروی، فضا را برای روان انسان، تنگ میکنند. این امر، سبب میشود که میدان عمل برای روح و روان انسان تنگ گردد و امکان تحرّک لازم برای مانورهای روح و روان را از بین ببرد. در این میان، تفریح و سرور، عوامل تنیدگیزا را از میدان بیرون میکند و پس از باز کردن فضا، و روح و روان انسان را از تنگنا خارج میکند و حالتی از بسط و گستردگی را به وجود میآورد. با این کار، مشکلات و مسائل به عقب رانده میشوند و آرایش جدیدی در روان انسان شکل میگیرد.
د ـ آمادگی و توانمندی (عون / استعانت / قدرت)
پس از آن که در زمان تفریح و سرور، خستگی روانی زدوده شد و نیروهای روانی، جمع گردیدند و بسط روانی به وجود آمد، انسان بر انجام دادن امور زندگی خود توانمند میشود و آمادگی ادامه زندگی را پیدا خواهد کرد.
این مجموعه، حالتی از نشاط و سرزندگی و پویایی را به وجود میآورد. بنا بر این، لذّت و سرور با این ساز و کار، بر احساس شادکامی انسان اثر میگذارد.
۳. زندگی موحّدانه
تا کنون، پایه نظری رضامندی و نشاط را بررسی کردیم. اکنون بهتر میتوان پایه نظری کلان شادکامی را بررسی نمود. نکته مهم این که وقتی پایههای نظری رضامندی و نشاط را تحلیل کنیم، به یک نقطه مشترک میرسیم. مشاهده کردید که خیرباوری، مستقیماً در ایمان به خدا ریشه داشت و نشاط نیز بر حقایقی مبتنی است که توسط خداوند در ساخت انسان قرار داده شده است. لذا به صورت غیر مستقیم به خدا بازمیگردد. پس میتوان گفت که شادکامی، در توحید و باور به خدا نهفته است؛ باوری که واقعی باشد و تمام ابعاد زندگی را بر اساس آن تنظیم کند.
سرّ مطلب آن است که شادکامی، بر یک سری واقعیتهای توحیدی استوار است.