فصل چهارم
ساختار شادکامی
نگارنده، وقتی تحقیق در باره رضایت از زندگی را شروع کرد، به دنبال عواملی بود که به نوعی موجب رضایتمندی میشدند. حاصل این بررسی، در کتاب رضایت از زندگی آمد؛ ۱ امّا این بررسی، فاقد چارچوب نظری بود. از مسائل اساسی در شادکامی ـ که ذهن نگارنده را از آغاز این پژوهش به خود مشغول ساخت ـ، به دست آوردن «ساختار» آن بود. به مرور، تحقیقاتی را که بدون ترسیم ابعاد مختلف شادکامی، به بررسی تجربی آن میپرداختند، مورد مطالعه قرار گرفتند. مراد از ساختار، چارچوب و ابعاد مختلف شادکامی و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر است. در این بحث باید دو چیز مشخّص شود: نخست این که شادکامی، از چه مؤلّفههایی تشکیل شده است و چه الگویی از ارتباط میان آنها برقرار است؟ در این بحث، به دنبال یافتن ابعاد ماهیت شادکامی ـ به عنوان یک حقیقت ـ هستیم، نه احساس شادکامی. وقتی ساختار و چارچوب شادکامی به دست آمد، آنگاه میتوان عوامل هر کدام را بررسی نمود. همچنین وجود چارچوبی مشخّص، به کل مباحث جهت میدهد و از بیراهه رفتن جلوگیری میکند و در عین حال، حوزه مطالعات اسلامی آن را نیز مشخص میسازد؛ چرا که روشن میشود چه موضوعاتی از مباحث اسلامی باید مورد مطالعه قرار گیرند.
مطلب دوم این که وقتی روشن شد که ماهیت شادکامی به عنوان یک حقیقت چیست، باید این مطلب روشن شود که: احساس شادکامی از چه عناصری تشکیل میشود؟ به بیان دیگر، باید در این بحث روشن شود که آن ماهیت، چه احساسی را در فرد به وجود میآورد؟ پیشتر، این دو بحث از هم تفکیک نشده بودند، امّا تدریسها، گفتگوها و بررسیهای