75
الگوی اسلامی شادکامی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا (ویراست دوم)

دو. واژه‏های متضاد

از آن‏جا که در برخی از تعاریف، از واژه‏های ضدّ سعادت استفاده شده، لازم است برای تبیین معنای دقیق سعادت، آنها نیز معنا شوند. یکی از واژه‏هایی که در برابر سعادت قرار داده شده، شقاوت است. ابن منظور، شقاوت را به «شدّت و سختی»،۱ ابن فارس به «رنج و سختی» ـ که ضد سهولت و آسانی است ـ‏،۲ و راغب به «تعب و رنج» معنا۳ کرده‏اند. همچنین واژه متضاد دیگر، «نحوست» است. ابن منظور، نحوست را به معنای سختی و زیان دانسته است.۴ لذا عرب‏ها برای برخی از چیزها که چنین ویژگی‏هایی دارند، این واژه را به کار می‏برند، مانند: دود آتش، باد سرد شدید، هوای غبارآلود۵ و مانند اینها.

همچنین مترجمان و مفسّران ایرانی قرآن کریم، برای شقاوت،‏ معادل‏هایی همچون: بدفرجامی، بدبختی، ناکامی، تلخ‏کامی و ناکامیابی را به کار برده‏اند.۶

نتیجه‏گیری

از مجموع آنچه گذشت، می‏توان نتیجه گرفت که چند واژه کلیدی را در معنای سعادت باید ​

1.. الشَّقَاءُ: الشِّدة و العُسْرة (لسان العرب).

2.. الشین والقاف والحرف المعتلّ أصل یدلّ على المعاناة، وخلاف السهولة والسعادة (معجم مقاییس اللغة).

3.. قد یوضع الشَّقَاءُ موضع التّعب، نحو: شقیت فی کذا، کلّ شَقَاوَة تعب، و لیس کلّ تعب شقاوة، فالتّعب أعمّ من الشّقاوة (مفردات الفاظ القرآن).

4.. النَّحْسُ: الجهد و الضُّر (لسان العرب).

5.. و العرب تسمی الریح الباردة إذا دَبِرَتْ نَحْساً... و النَّحْسُ: الغُبار... و قیل: النَّحْسُ الرِّیح ذات الغُبار، و قیل: الرِّیح أیاً کانت... و النَّحْسُ: شدة البَرْد... و النُّحاس، بضم النون: الدُّخانُ الذی لا لهب فیه‏... قال: النُّحاسُ الدُّخان؛ قال الأزهری: و هو قول جمیع المفسرین. و قال أبو حنیفة: النُّحاس الدُّخان الذی یعلو و تَضْعُف حرارته و یخلص من اللّهب (همان‏جا).

6.. ر.ک: فرهنگ‏نامۀ قرآنی، ج۲، ص۱۲۳ (ذیل «شقی»).


الگوی اسلامی شادکامی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا (ویراست دوم)
74

که بخشی از دست را نیز به این جهت ساعد نامیده‏اند که در انجام‏ دادن کارها معاونت دارد.۱ شاید بر همین اساس است که عرب‏ها، برخی از کارهایی را که مجرای یُمن برای آنها بوده، با مشتقّات این واژه نامیده‏اند که در این صورت، هم یُمن در آن نهفته است و هم معاونت. از این واژگان می‏توان به موارد زیر اشاره کرد: «سعدان»: برای گیاهی پوشیده از خار که از بهترین چراگاه‏های گوسفندان است.۲ «سواعد»: برای مجرای مخ در استخوان؛ مجرای آب به نهر و دریا؛ راه‏های خروج آب و مجرای چشمه‏های آن؛ مجرای خروج شیر؛ مجرای آب به دشت و دریا. «سعید»: برای نهری که مزرعه را آبیاری می‏کند. «سعد»: برای آب غیرمنتظره‏ای که بدون طلب، به دست آمده.۳

1.. و الساعد: مُلْتَقى الزَّنْدَین من لدن المِرْفَق إلى الرُّسْغ. و الساعِدُ: الأعلى من الزندین فی بعض اللغات، و الذراع: الأسفلُ منهما؛ قال الأَزهری: و الساعد ساعد الذراع، و هو ما بین الزندین و المرفق، سمی ساعداً لمساعدته الکف إِذا بَطَشَت شیئاً أَو تناولته (ابن منظور، پیشین). و (السَّاعِدُ) مِنَ الْإنْسَانِ مَا بَینَ الْمَرْفَقِ و الْکفِّ وَ هُوَ مُذَکرٌ سُمِّى (سَاعِداً) لأنَّهُ (یسَاعِدُ) الْکفَّ فِى بَطْشِهَا وَ عَمَلِهَا و (السَّاعِدُ) هُوَ العَضُدُ و الْجَمْعُ (سَوَاعِدُ) و (سَاعَدَهُ) (مُسَاعَدَة) بِمَعْنَى عَاوَنَهُ (المصباح المنیر).

2.. السعدان: نبت ذو شوک عظیم مثل الحسک من کل الجوانب، و هو من جید مراعی الإبل تسمن علیه. (مجمع البحرین).

3.. الساعد: مَجرى المخ فی العظام؛ و قول الأعلم یصف ظلیماً: على حَتِّ البُرایة زَمْخَرِی السَّواعِدِ، ظَلَّ فی شَری طِوالِ‏ عنى بالسواعد مجرى المخ من العظام، و زعموا أن النعام و الکرى لا مخ لهما؛ و قال الأزهری فی شرح هذا البیت: سواعد الظلیم أَجنحة لأَن جناحیه لیسا کالیدین. و الزَّمْخَرِی فی کل شی‏ء: الأجْوف مثل القصب و عظام النعام جُوف لا مخ فیها. و الحتُّ: السریع. و البُرَایة: البقِیة؛ یقول: هو سریع عند ذهاب برایته أی عند انحسار لحمه و شحمه. و السواعد: مجاری الماء إلى النَّهر أو البَحْر. و الساعدة: خشبة تنصب لِتُمْسِک البَکرَة، و جمعها السواعد. و الساعد: إحْلِیلُ خِلْف الناقة و هو الذی یخرج منه اللبن؛ و قیل: السواعد عروق فی الضَّرْع یجی‏ء منها اللبن إلى الإحلیل؛ و قال الأصمعی: السواعد قَصَب الضرع؛ و قال أبو عمرو: هی العروق التی یجی‏ء منها اللبن شبهت بسواعد البحر و هی مجاریه. و ساعد الدَّرّ: عرق ینزل الدَّرُّ منه إِلى الضرع من الناقة و کذلک العرق الذی یؤدی الدَّرَّ إِلى ثدی المرأة یسمى ساعداً؛ و منه قوله:
ألم تعلمی أنَّ الأحادیثَ فی غَدٍ و بعد غَدٍ یا لُبن، ألْبُ الطَّرائدِ * و کنتم کأُمٍّ لَبَّة ظعَنَ ابنُها إِلیها، فما دَرَّتْ علیه بساعِدِ رواه المفضل: ظعن ابنها، بالظاء، أی شخص برأسه إِلى ثدیها، کما یقال ظعن هذا الحائط فی دار فلان أی شخص فیها. و سَعِیدُ المَزْرَعَة: نهرها الذی یسقیها. و فی الحدیث: «کنا نُزَارِعُ على السَّعِیدِ».
و الساعِدُ: مَسِیلُ الماء لى الوادی و البحر، و قیل: هو مجرى البحر إِلى الأنهار. و سواعد البئر: ←→ مخارج مائها و مجاری عیونها. و السعید: النهر الذی یسقی الأرض بظواهرها إِذا کان مفرداً لها، و قیل: هو النهر، و قیل: النهر الصغیر، و جمعه سُعُدٌ؛ قال أَوس بن حجر: و کأنَّ ظُعْنَهُمُ، مُقَفِّیة، نخلٌ مَواقِرُ بینها السُّعُد و یروى: حوله. أبو عمرو: السواعد مجاری البحر التی تصب إلیه الماء، واحدها ساعد بغیر هاء؛ و أنشد شمر: تأَبَّدَ لأی منهمُ فَعُتائِدُه، فذو سَلَمٍ أنشاجُه فسواعِدُه‏ و الأنشاجُ أیضاً: مَجَارِی الماء، واحدها نَشَجٌ. و فی حدیث‏ سعد: کنا نَکرِی الأَرض بما على السَّواقی و ما سَعِدَ من الماء فیها فنهانا رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله، عن ذلک‏؛ قوله: ما سعد من الماء أی ما جاء من الماء سَیحاً لا یحتاج إلى دالیة یجِیئُه الماء سیحاً، لأن معنى ما سعد: ما جاء من غیر طلب‏.

  • نام منبع :
    الگوی اسلامی شادکامی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا (ویراست دوم)
    سایر پدیدآورندگان :
    عبّاس پسنديده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    سوم
تعداد بازدید : 64758
صفحه از 839
پرینت  ارسال به