به نظر میرسد که این تحلیل، مبتنی بر این پیشفرض است که تهیدستان باید ناراضی باشند؛ همان گونه که تحقیقات پیشین خود آنان نشان داده که ثروت، بیشتر فقیران را خرسند میکند؛ امّا در الگوی اسلام، این گونه نیست. این الگو، مبتنی بر پایههایی است که بر اساس آن، فرد فقیر و تهیدست، باور دارد که آنچه خداوند برای او مقدّر کرده، به خیر و صلاح وی است. لذا از آن، راضی است. وانگهی کنترل نداشتن بر سرنوشت نیز که در درماندگی، مؤثّر دانسته شده، جای بحث دارد. بر اساس نظر آنان، وقتی افراد میبینند که بر تغییر وضعیت خود، کنترل ندارند، درمانده میشوند. در این باره باید گفت که اوّلاً سرنوشت به چه معناست؟ آیا چگونگیهای عینیِ زندگی، سرنوشت انسان است؟ یا چگونگی واکنش افراد به موقعیتهای زندگی؟ بر اساس تفکّر توحیدی، وضعیت زندگی انسانها بر اساس تقدیرات الهیِ مبتنی بر مصلحت انسان، تنظیم میشوند و تغییر میکنند و انسانها بر آن کنترل ندارند، مگر به اندازه و در مواردی که خداوند اجازه داده باشد؛ امّا باید دانست که این، سرنوشت انسان به شمار نمیرود.
به نظر میرسد این روانشناسان، رویکردی عینیگرا و لذّتگرا به سرنوشت دارند و تفسیرشان از آن، نوعی تفسیر مادی است، نه واقعگرایانه. سرنوشت انسان را واکنشهای وی ـ که مبتنی بر فضیلتهای اخلاقی اویند ـ، رقم میزنند، نه تغییرات زندگی. بنا بر این، این سخن که انسان، بر تغییر برخی یا بسیاری از موقعیتها کنترل ندارد، منطبق بر واقعیتهای آفرینش است. انسان توحیدی، همه اختیار عالم را در دستان خداوند متعال میداند و از خود، ارادهای ندارد و جز در طول اراده خداوند، خود را منشأ اثر نمیبیند؛ امّا در عین حال، این به درماندگی نیز منجر نمیشود؛ بلکه چون همه تصمیمات و تقدیرات خداوند متعال را بر اساس مصلحت و خیر خود میداند، اوّلاً آن را با جان و دل میپذیرد و نسبت به آن، رضایت قلبی دارد و از آن خشنود است و ثانیاً در چارچوب آن به تلاش و فعالیت میپردازد.
هفتم. در بحث ثروت، دانشمندان به چند مسئله پرداختهاند که در مطالعات اسلامی نیز به چشم میخورند. یکی مسئله «آرزو» است. دانشمندان در تحقیقات اخیر خود به این نکته رسیدهاند که آرزوهای طولانی، رضامندی را تهدید میکند. این همان موضوع «أمَل» در ادبیات دین است که سابقهای دیرین دارد.