و نیایش میکردند، شادمانی بیشتری در زندگیشان گزارش کردهاند.۱
این نقش مذهب، در حقیقت مربوط به همان مؤلّفه سوم، یعنی فقدان عواطف منفی میشود.
مذهب و بهداشت روانی
مذهب از راه تأمین بهداشت روانی نیز بر شادکامی تأثیر میگذارد. بتسون۲ و همکاران، همبستگی مثبت بین مذهب درونی و سلامت روان، و همبستگی منفی بین مذهب بیرونی و سلامت روان را به دست آوردند. در مطالعه دیگری، ایدلر، ۲۸۱۱ فرد سالخورده را در نیوهاون بررسی کرد و دریافت که افسردگی در کسانی که به کلیسا میرفتند، یا به طرز خصوصی عبادت و نیایش میکردند، کمتر بود.
آرگایل میگوید: مذهبی بودن میتواند آثار فشار روانی را خنثا کند. پارک و همکارن دریافتند که دانشجویانی که از لحاظ مذهب درونی در سطح بالایی بودند، پس از وقایع منفی زندگی، احساس افسردگی، اضطراب یا کاهش عزّت نفس نمیکردند.
وی در بخش دیگری میافزاید: به طور کلّی، تعهّد مذهبی قطعاً با میزان کمتر خودکشی همبستگی دارد. کامستاک و پاتریچ نشان دادند که برای کسانی که هفتهای یک بار یا بیشتر به کلیسا میروند، نرخ خودکشی ۴۵ درصد در هر هزار نفر بود. در حالی که برای کسانی که هرگز به کلیسا نمیروند، این میزان، معادل ۲/۱ در هر هزار نفر بود. پیوستگی اجتماعی احتمالاً دلیل اصلی این موضوع است. میزان خودکشی در کلیساها و جوامعی که شبکههای اجتماعی قویتر و میزان طلاق پایینتری دارند، کمتر است (بیت هالامی۳ و آرگایل).۴
مذهب و هیجانات مثبت
مراقبه متعالی، خدمات کلیسا و دیگر فعّالیتهای مذهبی میتوانند به هیجانات مثبت قوی منجر شوند که ممکن است در مقیاسهای کلّی شادکامی، انعکاس یابند. آرگایل و هیلز،