شادکامی و رضامندی تأثیر دارد. پولنر۱ دریافت که علاوه بر حمایت اجتماعیِ ثابت ناشی از حضور در کلیسا، احساس نزدیک بودن به خداوند و داشتن تصویری دوستانه از خداوند با شادی، مرتبط است. پولنر دریافت که گزارش نزدیکی با خداوند، همبستگی معادل ۱۶ درصدی با شادی و رضایت از زندگی (با کنترل میزان حضور در کلیسا) دارد.
الیسون و همکاران دریافتند که شدّت عبادت (یعنی دعاهای مکرر و احساس نزدیکی با خداوند)، قویترین پیشبینیکننده رضایت از زندگی است. متغیّر مذهبی دیگری به نام «سلامت معنوی» نیز مورد علاقه پژوهشگران است. پالوتزیان۲ و الیسون در این باره، یک مقیاس با دو جزء را مطرح کردند. سلامت مذهبی که به داشتن رابطهای راضی کننده با خداوند مربوط میشود و سلامت وجودی که از آن تحت عنوان رضایت از زندگی و هدف نام برده است. جزء نخست، به رابطه ما با مقوله خداوند، و جزء دوم به هدف زندگی مربوط میشود.
پولوما و پندلتون دریافتند که تجربه اوج و تجربه نیایش، بهترین پیشبینیکنندههای سلامتی و خصوصاً سلامت وجودی هستند. مطالعات دیگر نشان دادهاند که سلامتیِ وجودی، جنبهای از سلامت اجتماعی است که بیشترین تأثیر را از مذهب میپذیرد. امونس۳ توانست کوششهای مذهبی را اندازهگیری کند. وی آنها را شامل دو نوع برتری متعالی میدانست: ۱. داشتن اهدافی فراتر از ماورای خود؛ ۲. جستجوی رابطه نزدیک با یک قدرت برتر. اینها با سلامتیِ ذهنی همبستگی داشتند. آرگایل، بُعد دوم را رابطه با خدا مینامد. کیرک پاتریک اظهار داشته که رابطه با خداوند از طریق نیایش، دعاهای خصوصی، و تجارب مذهبی را میتوان به صورت رابطه با انسانها تجربه کرد و به همان مزایای مشابه دست یافت. آرگایل تصریح میکند که از میزان دعاهای شخصی به عنوان قویترین پیشبینی کننده سلامتی، نام برده شده است.۴
امّا در باره عنصر سوم میگوید که سومین راهی که با آن، مذهب ممکن است که