حس شادکامی میشود،۱ تصریح میکند که بر خلاف این واقعیتها، این امکان وجود دارد که مهارتهایمان را پرورش دهیم و محیط را به گونهای سامان بخشیم که بخش عمدهای از وقت خود را در حدّ نقطه تثبیت شادکامی یا ورای آن بگذرانیم و به این طریق، حس سلامتیمان را بهینه سازیم.
وی سپس بر اصل «آگاهی از موقعیتهای تأمینکننده رضامندی عمیق» به عنوان شرط تحقّق شادکامی ـ که گروهی از محقّقان بر آن تأکید دارند ـ تصریح میکند۲ و آن موقعیتها را به پنج گروه طبقهبندی مینماید و چنین گزارش میکند:
الف ـ از نظر ارتباطی: ۱. ازدواج با کسی که مشابه ماست؛ ۲. گفتگوی محبّتآمیز و روشن و نادیده گرفتن خطاها؛ ۳. حفظ تماس با تمام افراد خانواده؛۴. حفظ و ایجاد دوستیهای عمیق با تعداد نسبتاً کوچکی از مردم؛۵. برقراری ارتباط و همکاری با گروههای نسبتاً بزرگتر؛۶. پرداختن به امور مذهبی یا روحانی.
ب ـ از نظر شرایط محیطی: ۱. تأمین راحتیِ جسمانی و مالی برای خود و خانواده (بدون سوار شدن بر گردونه لذّتگرای مصرفگرایی)؛ ۲. زیستن در محیط جغرافیایی زیبا، امن و پربار (برخوردار از: آب و هوای خوب، و موسیقی و هنر مطلوب).
ج ـ از نظر سلامت جسمانی: ۱. حفظ سلامت خوب؛ ۲. پرداختن به ورزش و تمرین بدنی.
د ـ از نظر بارآوری: ۱. استفاده کردن از مهارتهایی که در تکالیف چالشانگیز، لذّتبخش اند؛ ۲. دستیابی به موفّقیت و تأیید در کاری که جالب و چالشانگیز است؛ ۳. کار در جهت مجموعهای از هدفهای یکپارچه.
ه ـ از نظر فعّالیتهای تفریحی: ۱. خوردن غذاهای با کیفیت خوب و در حدّ اعتدال؛ ۲. استراحت منظّم؛ ۳. آرامش و داشتن مرخّصی در حدّ اعتدال؛۴. پرداختن به فعّالیتهای تفریحی مشترک با گروههای دوستان.۳