پنج مؤلفهای در این باره است که در بخش اول، فصل پنجم، هنگام بررسی سازوکار تأثیر شادی بر شادکامی، بدان پرداختیم.
دو. نظریه انسجام و پیوستگی
ویسینگ، و وان دان، یک سازه بهزیستی ـ روانشناختی کلّی را معرفی کردند که به وسیله «احساس انسجام و پیوستگی» در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلّی از زندگی، مشخّص و اندازهگیری میشود. آنها تأکید میکنند که بهزیستی روانی، سازهای چندبُعدی یا چندوجهی است و این حیطهها را در بر میگیرد:
عاطفه: در افراد بهزیست یا خوشبخت، احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه دارند.
شناخت: این افراد، رضایت از زندگی را تجربه میکنند. به نظر آنها زندگی، قابل درک و کنترل است.
رفتار: افراد بهزیست، چالشهای زندگی را میپذیرند و به کار و فعّالیت علاقه دارند.
روابط بین فردی: افراد بهزیست، به دیگران اعتماد میکنند و از تعامل اجتماعی نیز برخوردارند.۱
بنا بر این، طبق نظر این محقّقان، فرمول شادکامی و بهزیستی روانی، عبارت است از:
روابط مثبت + رفتار مثبت + شناخت مثبت + عواطف مثبت = شادکامی
بررسی و مقایسه
در باره این نظریه، میتوان گفت:
اوّلاً مؤلّفههای چهارگانه این نظریه، از دو الگوی متفاوت پیروی میکنند و این به انسجام و اتقان نظریه، لطمه وارد میسازد. سه مؤلّفه نخست بر اساس سه بُعد شناخت، عاطفه (هیجان) و رفتار اند که تقریباً امری پذیرفته شده در روانشناسی است. این سه بُعد در همه امور فردی و اجتماعی و حتّی معنوی انسان میتوانند نقش داشته باشند؛ امّا در