در واکنش به نقدهای وارده بر نظریه لذّتگرایی صورت گرفته باشد ـ، باید به فال نیک گرفت، امّا در عین حال باید گفت که:
اوّلاً در این که خواستهها موجب شادکامی شوند، جای تردید وجود دارد. این بدان جهت است که همیشه این گونه نیست که هر خواستهای در راستای شادکامیِ واقعی قرار گیرد و به شادکامی واقعی بینجامد. گاه ممکن است خواسته انسان، برخلاف سعادت و شادکامی وی باشد. در چنین مواقعی آیا میتوان گفت که تحقّق هر خواستهای، موجب شادکامی پایدار و اصیل میگردد؟! قطعاً چنین نیست و این بدان جهت است که میان خواسته و مصلحت انسان، تفاوت وجود دارد. آنچه موجب شادکامی است، مصلحت انسان است و آنچه انسان به دنبال آن است، گاه با مصلحت وی ناهماهنگ است. از این رو، قرار دادن مرکز ثقل نظریه، بر خواسته، نادرست است. به همین جهت، اسلام بر «خیر و مصلحت» انسان تأکید دارد، نه خواستههای وی.۱
ثانیاً این که تحقّق خواستهها و ارضای نیازها موجب احساس خرسندی و شادکامی میشود، با رویکردی روانشناختی، سخن درستی است؛ یعنی انسان به لحاظ روانشناختی، وقتی خواستههای خود را تحقّقیافته ببیند، احساس رضامندی و شادکامی خواهد نمود؛ امّا همان گونه که گذشت، هر خواستهای، موجب شادکامی نمیشود و گاه ممکن است خواستههای انسان، موجب ناشادکامی و بدبختی گردد. از این رو، نباید خواستهها را یله و رها کرد؛ بلکه باید مطابق با شادکامیِ واقعی، تنظیم نمود. به همین جهت در منابع اسلامی، تنظیم انتظارات و خواستهها مورد توجّه قرار گرفته است. اگرانسان خواستههایش را طبق مصلحتهایش تنظیم نماید، تحقّق آنها، هم احساس شادکامی را به وجود میآورد و هم شادکامیِ واقعی را به ارمغان میآورد.
سه. نظریه فهرست اهداف
نوسبام، اساس شادکامی را بر دستیابی به اهداف میداند. بر اساس نظریه «فهرست اهداف»، چیزهای حقیقتاً ارزشمندی در دنیا وجود دارند و شادکامی، عبارت است از