میچرخند، میتوان آنها را «مبانیِ توحیدی» نیز نام نهاد. مبانی توحیدی، چهار گونه اند که عبارت اند از: خداشناختی؛ جهانشناختی؛ انسانشناختی؛ دینشناختی. علّت چهارگونه بودن مبانی نیز آن است که شادکامی، مربوط به «انسان» است. انسان در محیطی به نام «جهان» زندگی میکند و برنامهای به نام «دین» دارد. هر کدام از این سه ضلع، ویژگیهایی دارند که بدون در نظر گرفتن آنها، نمیتوان به شادکامی دست یافت. تا ویژگیهای جهان ـ به عنوان محیط زندگی انسان و ظرف تحقّق شادکامی ـ، ویژگیهای انسان ـ به عنوان موجودی که شادکامیِ او مورد بحث قرار میگیرد ـ، و ویژگیهای دین ـ به عنوان برنامه زندگی انسان ـ، شناخته نشوند، تحقّق شادکامی، ناممکن است. جالب این که همه این امور سهگانه را نیز «خداوند متعال» تنظیم و تقدیر میکند. البته میان مبانیِ چهارگانه شادکامی ـ که مجموعه «توحید» را تشکیل میدهند ـ، نظام خاصی برقرار است. در این مجموعه، مبانیِ خداشناختی در رأس قرار دارد و از آن، مبانی جهانشناختی، انسانشناختی و دینشناختی، سرچشمه میگیرند(فصل پنجم).
نمودار (۲۴) نمودار طبقهبندی مبانیِ شادکامی
با توجّه به این واقعیتها، میتوان گفت که آنچه شادکامی را تحقّق میبخشد، شناخت این واقعیتها و تنظیم خود و زندگی با آنهاست. در واقع، شادکامی، حقیقتی است موجود که با توجّه به انواع چهارگانه مبانی، تعریف میشود و به دست میآید که این خود، یکی از قوانین و واقعیتهاست. بنا بر این، تحقّق شادکامی، وابسته به «واقعیتشناسی توحیدی» و «انطباق توحیدی» است.۱ این، در یک نگاه کلان، چیزی است که میتوان از آن به عنوان