گونهای است که آدمی را به تلاش برای برگرداندن حادثه ناخوشایند و بازگشت به دوران خوشایند پیشین وامیدارد. از اینرو، هنگام رویارویی با یک پدیده ناخوشایند، بیشتر به حذف حادثه میاندیشیم تا مدیریت آن، و مایلیم که به سرعت، وضعیت را به حالت پیشین خود برگردانیم.
در چنین فضایی، پدیده «جنگ با سختیها» به وجود میآید. به ستیز با سختیها برمیخیزیم تا آنها را از صحنه روزگار، حذف کنیم و شرایط را به وضعیت عادی برگردانیم. جَزَع و فَزَع کردن و شکایت نمودن، نشانه در افتادن با سختیهاست؛ امّا همان گونه که پیشتر از این گفتیم، شکایت کردن، بیتابی نمودن و اموری از این دست ـ که نشانه ستیز با سختیهاست ـ، هیچ تأثیری در تغییر وضعیت و تبدیل آن از ناخوشایند به خوشایند نخواهد داشت.
نتیجه شناخت این واقعیت، پذیرش موقعیت و تسلیم شدن در برابر اصل آن است. اگر درافتادن با سختیها و ستیز با بلاها، نه تنها آنها را برنمیگرداند، بلکه بر رنج و عذاب انسان میافزاید، پس بهتر است سختیها را به عنوان یک واقعیت پذیرفت و موقعیت ناخوشایند را مهار و مدیریت کرد. امام علیعلیه السلام با تکیه بر اصل برگشتناپذیریِ سختیها، پذیرش موقعیت سخت را شرط گذر سالم از آن برمیشمرد. این کلام، چنان پُرمغز و راهگشاست که احنف بن قیس میگوید: بعد از سخن پیامبرصلی الله علیه و آله کلامی زیباتر از این سخن امیر مؤمنانعلیه السلام نشنیدم که میگوید:
۰.إنَّ لِلنَّکباتِ نِهایاتٍ لابُدَّ لِأَحَدٍ إذا نُکبَ من أن ینتَهِی إلَیها، فَینبَغی لِلعاقِلِ إذا أصابَتهُ نَکبَةٌ أن ینامَ لَها حَتّی تَنقَضِی مُدَّتُها فَإِنَّ فی دَفعِها قَبلَ انقِضاءِ مُدَّتِها زِیادَةً فی مَکروهِها.۱
۰.همانا برای سختیها پایانی است که هر کس به آن دچار شود، باید به پایان آن برسد. پس