که قوام حیات انسانی به آن است ـ از اختلال و نگهداشت انسجام داخلی و دور داشتن از پراکندگی و آشفتگی است.۱
در مجموع، علمای اسلامی، صبر را با مفاهیمی مانند: حبس کردن بر امور سخت، توانمندی و پایداری در برابر انگیزههای نفسانی معنا کردهاند که مورد نخست آن، با تعریف لغتشناسان نیز هماهنگ است.
در برخی از روایات نیز صبر، تفسیر شده است. جبرئیل در پاسخ سؤال پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، صبر را به همانندی حال فرد در خوشی و ناخوشی، و شکایت نکردن از خدا تفسیر نمود.۲ امام جواد علیه السلام آن را به شکایت نکردن تفسیر نمودند.۳ امیر مؤمنان علیه السلام در تفسیر فرد صابر فرمودند که وی تمنّای دنیا دارد؛ امّا نفس خود را ـ به خاطر عواقب نادرستش ـ از آن باز میدارد.۴
در برخی دیگر از روایات، اقسام صبر بیان شدهاند. تعریف صبر باید بتواند اقسام آن را نیز در بر بگیرد. در روایتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله صبر را سه قسم میدانند: «صبر به هنگام گرفتاری؛ صبر بر اطاعت؛ صبر در ترک معصیت».۵ این موارد، خود به دو گروه تقسیم میشوند: گروه احکام (طاعت و معصیت) و گروه حوادث (مصیبت)؛ امّا در برخی دیگر از روایات نیز تقسیم دوگانهای از صبر ارائه شده است: «صبر در بر آنچه ناخوشایند توست و صبر در [خویشتنداری از] آنچه دوست داری».۶ وقتی موقعیتهای سهگانه را از منظر «طبع و نفس
1.. الصبر هو الاستقامة فی القلب و حفظ النظام النفسانی الذی به یستقیم أمر الحیاة الإنسانیة من الاختلال، و ضبط الجمعیة الداخلیة من التفرق و التلاشی و نسیان التدبیر و اختباط الفکر و فساد الرأی فالصابرون هم القائمون فی النوائب على ساق لا تزیلهم هجمات المکاره، و غیرهم المنهزمون عند أول هجمة ثم لا یلوون على شیء (المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱۱، ص ۱۰۵).
2.. مشکاة الأنوار، ص ۴۲۳.
3.. جامع الأخبار، ص ۱۱۲؛ بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۹۲.
4.. أیها السائلُ استَمِع ثُم استَفْهِم ثُم استَیقِنْ ثم استَعمِلّ؛ واعلَم أن الناسَ ثلاثةٌ: زاهدٌ وصابرٌ وراغبٌ فأما الزاهدُ فَقَد خَرَجَتِ الأحزانُ والافراحُ من قلبِهِ فلا یفرَحُ بِشئٍ مِن الدنیا و لا یأسَى عَلى شئٍ مِنها فاتَهُ ، فهو مُستَریحٌ وأمَّا الصابرُ فإنَّهُ یتَمَنَّاهَا بِقَلبِهِ فَإذا نالَ مِنها ألجَمَ نفسَهُ عنها لسوءِ عاقِبَتِها وشَنآنِها، ... وأما الراغبُ فلا یبالی مِن أینَ جاءَتهُ الدنیا من حِلَّها أو [من] حَرامِها ولا یبالی ما دَنِسَ فیها عِرضَهُ وأهلَک نفسَه وأذهَبَ مُروءَتَهُ ، فَهُم فِی غَمرَةٍ یضطَرِبُون (الکافی، ج ۲، ص ۴۵۵ ـ ۴۵۶).
5.. الکافی، ج ۲، ص ۹۱، ح ۱۵؛ جامع الأخبار، ص ۱۱۱؛ تنبیه الخواطر، ج ۱، ص ۴۰؛ الارشاد، ص ۱۵۹؛ الفردوس، ج ۲، ص ۴۱۶، ح۳۸۴۶).
6.. نهج البلاغة، حکمت ۵۵؛ غررالحکم، ح ۱۸۶۲ و ۱۸۹۲.