«سرّاء و ضرّاء، از عادت دهر ناپایدار است که هر روز نعمتی را از شخصی گرفته و به شخص دیگری میدهد همچنان که رفتارش با پدران ما هم همین طور بود»، امتحان الهی را انکار و رسم آن را محو کردند.۱
ه ـ الگوی «جَزَع ـ مَنْع»
در برخی دیگر از آیات، الگوی «جزع ـ منع» مطرح شده و بیان گردیده که برخی هنگام بلایا، بیتاب و هنگام نعمتها بخیل میشوند. در آیاتی از سوره معارج چنین آمده است:
۰.(إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً.۲
۰.به راستی، انسانْ بسیار حریص [و بیتاب] خلق شده است؛ چون آسیبی به او رسد، بیتاب است و چون خیری به او رسد، بخلورز است).
ریشه این واکنش، «هَلوع بودن» انسان است. علّامه طباطبایی در این باره میگوید: کلمه «هلوع»، صفتی است که از مصدر «هَلَعَ» ـ که به معنای شدّت حرص است ـ، اشتقاق یافته. نیز گفتهاند که این کلمه را دو آیه بعد، تفسیر کرده. پس هلوع، کسی است که هنگام برخورد با ناملایمات، بسیار جَزَع میکند، و چون به خیری میرسد، از انفاق به دیگران خودداری میکند. به نظر ما، این وجه، بسیار وجه خوبی است و سیاق آیه هم با آن مناسب است؛ چون از سیاق دو جمله (إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً) و (إِذا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً) پیداست که میخواهد هلوع را معنا کند.
سپس ایشان به تحلیل عقلیِ این موضوع میپردازد و با تأکید بر این که هلع، از فروع حبّ ذات است، میگوید: «از نظر اعتبار عقلی هم هلوع چنین کسی است؛ چون آن حرصی که جبلی انسان است، حرص بر هر چیزی نیست، که چه خیر باشد و چه شر، چه نافع باشد و چه ضار، نسبت به آن حرص بورزد؛ بلکه تنها حریص بر خیر و نافع است، آن هم نه هر خیر و نافعی، بلکه خیر و نافعی که برای خودش و در رابطه با او خیر باشد، و لازمه این حرص، این است که در هنگام برخورد با شر، مضطرب و متزلزل گردد؛ چون شر، خلاف خیر است، و اضطراب هم خلاف حرص. و نیز لازمه این حرص، آن است که وقتی