محرومیت نیست؛ بلکه از دست دادن پاداش آن، محرومیت به حساب میآید. بنا بر این، بلا هم میتواند عامل رضایت باشد.
نیز باید گفت که اگر فرد به تکلیف عمل کند، چون خیر بودن آن تضمینی است، نارضایتی از آن نادرست (نارضایتی دروغین) و رضایت از آن، منطقی و صحیح است (رضایت راستین)؛ امّا اگر به آن عمل نکند، هر چند احساس راحتی میکند، امّا چون به شر مبتلا میشود، رضایت وی نادرست است (رضایت دروغین) و نارضایتی وی صحیح و منطقی خواهد بود(رضایت راستین).
از آنچه گذشت به دست میآید که از دیدگاه اسلام، رضامندی، صِرفاً به عنوان یک پدیده روانشناختی مورد توجه قرار نمیگیرد؛ بلکه پدیده روانشناختیِ ناظر به واقعیت است. این را «رضامندی واقعگرایانه» مینامیم. در این تئوری، رضایتی درست است که با واقعیتها انطباق داشته باشد و رضایتی که دارای این انطباق نباشد، رضایت درستی نیست؛ بلکه صرفاً احساسی ناپایدار و فریبنده است که در آینده، ناگاه فرد را با نابودی و ناکامی رو به رو میسازد. پیشتر گذشت که تحقّق شادکامی، وابسته به «واقعیتشناسی توحیدی» و «انطباق توحیدی» است. این امر در حوزه رضامندی، به انطباق رضامندی با واقعیتهای توحیدی بستگی دارد.
خلاصه فصل
تقدیر خداوند متعال برای انسان، بر خیر و صلاح استوار است، هر چند شاید به اعتقاد فرد، نادرست به نظر آید. اصل این خیر بودن، به فلسفه خلقت، یعنی رشد و تکامل انسان برمیگردد. خیر واقعی انسان در موحّد شدن و خدایی شدن اوست. لذا رشد و شکوفایی توحیدی، پایه نظری تقدیر خدا در زندگی انسان است. این امر، گاه از طریق مصیبت شکل میگیرد که پیامدهای آن بدین صورت است که: انسان گمراه را باز میگرداند؛ گناهش را پاک میکند؛ دین او را حفظ میکند؛ و درجهاش را بالا میبرد. گاه از طریق نعمت است که حسّ قدردانی از خدا را در انسان میپروراند و موجب کاربست نعمت در راه خدا میشود. گاه نیز از طریق تکلیف است که مخالفت با نفس و اطاعت از خدا را موجب میشود و انسان را از فواید الهی آن بهرهمند میسازد.