«نشاط» را حالتی شناخته شده در انسان میداند که به دلیل وجود این ویژگی، چنین واژهای برای بیان آن انتخاب شده است. وی در توصیف این حالت، از واژه «تفتح» نیز استفاده کرده که به معنای گشودگی و انبساط نفس است.۱ خلیل فراهیدی در کتاب العین، از اصطلاح «طیب النفس» استفاده کرده و بر اساس آن، ماده نشط را به معنای آمادگی و سرزندگی نفس برای انجام دادن کار و مانند آن میداند.۲
ابن منظور نیز همانند خلیل در معنا کردن نشاط به آمادگی برای عمل، به حدیث عباده از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اشاره میکند و میگوید: «بایعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله علی المنشط والمکره». آنگاه در بیان معنای کلمه منشط، آن را به معنای کاری میداند که انسان برای آن شاداب بوده و نسبت به آن سبکبال است و برای آن، اقدام لازم را انجام میدهد.۳
البته ابن منظور، نشاط را به «ضدّ الکَسِل» نیز تعریف کرده است.۴ یکی از راههای شناخت یک واژه، استفاده از مفهوم مخالف آن است. لذا بررسی این واژه نیز میتواند مفهوم نشاط را روشنتر سازد. ابن فارس، از واژههای «تثاقل» و «قعود» استفاده نموده و کَسِل را به سنگینی نسبت به انجام دادن یک کار و نشستن و دست کشیدن از آغاز کار یا به انجام نرساندن کار، تعریف نموده است.۵ ابن منظور، خلیل فراهیدی و طریحی نیز آن را به «سنگینی نسبت به اموری که کوتاهی در آنها شایسته نیست»، تعریف کردهاند.۶ ابن قتیبه، کَسِل را با واژه «فَتَر» به معنای سستی، معنا کرده است.۷
1.. النون والشین والطاء أصل صحیح یدلّ علی اهتزاز وحرکة. منه النشاط معروف وهو لما فیه من الحرکة والاهتزاز والتفتح... (همان، ص۹۵۴).
2.. نشط الانسان: طیب النفس للعمل و نحوه ( العین، ج۶، ص۲۳۷).
3.. وهو الامر الذی تنشط إلیه وتخف إلیه وتؤثر فعله (لسان العرب، ج۷، ص۴۱۳).
4.. النشاط: ضد الکسل یکون فی الانسان و الدابة (همان جا).
5.. الکاف والسین واللام اصل صحیح، وهو التثاقل عن الشیء والقعود عن اتمامه او عنه... والاکسال: ان یخالط الرجل اهله ولا ینزل... وامرأة مکسال: لا تکاد تبرح بیتها (معجم مقاییس اللغة، ص۸۵۹). نیز، ر. ک: الصحاح، ج۵، ص۱۸۱۰.
6.. الکسل: التثاقل عما لا ینبغی ان یتثاقل عنه ( لسان العرب، ج۱۱، ص۵۸۷؛ العین، ص۳۱۰).
7.. غریب الحدیث، ج۱، ص۱۴.