341
خاطره‌هاي آموزنده

هستند. اگر با من کار دارید، من حاضرم؛ ولی اینها مهمان هستند و تا نیم ساعت دیگر می‌روند. ولی آنها اعتنایی نمی‌کنند و همه آنها را می‌کشند.

خلیل طهماسبی، قاتل رزم آرا نبود

امام خمینی قدس سره؟ فرمودند: من پیش آقای کاشانی۱ بودم. آقای کاشانی گفتند: «ما می‌دانیم که رزم آرا را، استاد خلیل نجّار طهماسبی نکشت. او به سوی رزم آرا شلیک کرد، ولی تیر او به وی اصابت نکرد. یکی از دو محافظی که پشت سرش بودند، او را کشتند؛ چون تیر از پشت سرش به او اصابت کرده بود. اگر تیر خلیل طهماسبی به رزم‌آرا اصابت کرده بود باید از جلو مورد اصابت قرار می‌گرفت؛ چون خلیل طهماسبی از روی بلندیِ وسط مسجد، و از روبه‌رو، به او شلیک کرده بود».۲
آقای کاشانی می‌گفت: «ما برای این که رُعبی در دل شاه ایجاد کنیم، مصلحت دیدیم که این قتل را به خودمان _ یعنی به فدائیان اسلام _ نسبت بدهیم و بگوییم ما خلیل طهماسبی را فرستادیم رزم‌آرا را ترور کند».

تحلیلی متفاوت درباره شهادت شیخ فضل الله

آیة الله حاج آقا مرتضی تهرانی تعریف کردند که: پدرم (آیة الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی) از کوچه‌ای که منزل سید عبدالله بهبهانی در آن قرار داشت، عبور نمی‌کرد! زیرا مواضع او و سید محمد طباطبایی را موجب شهادت شیخ فضل الله نوری می‌دانست.
شیخ فضل الله تا شش ماه با جریان مشروطیت همراه بود؛ ولی پس از آن که متوجه شد که طرفداران مشروطیت می‌خواهند با سوء استفاده از این نام، نقشه‌های خود را پیاده کنند، به مخالفت با آن برخاست و اصرار داشت که باید کلمه «مشروعه» به آن افزوده شود.

1.. آیة الله سید ابوالقاسم کاشانی.

2.. نیز، ر.ک: ناگفته‌ها، [شهید] مهدی عراقی: ‌ص۱۴۸.


خاطره‌هاي آموزنده
340

داشت هفده هیجده ساله، مریض شد، هر چه کرد درمان نشد. به من گفت: متوسل شدم به امام زمان _ صلوات الله علیه _ آقا را شب در خواب دیدم، فرمود: اگر فرزند تو بماند شقی می‌شود، می‌خواهی بچه شقی داشته باشی، یا نمی‌خواهی؟
گفتم: نه، بچه شقی نمی‌خواهم.
فردا صبح، جنازه وی را از منزل بیرون بردند.

شهادت میرزا غلامحسین به دست عوامل محمد علی شاه

جدّ [پدری] ما مرحوم میرزا غلامحسین، از روحانیون متقی، شجاع، فاضل و موجّه تهران بود. وی در بازار تهران مسجد بزازها اقامه جماعت می‌کردند. پدرم (آیة الله حاج میرزا عبد العلی تهرانی) نقل می‌کرد وقتی به نماز می‌ایستاد، حتی در غیر ماه رمضان، شبستان مسجد و حیاط آن به طور کامل پر می‌شد.
ایشان از مخالفان سلطنت و محمدعلی شاه بود، و به همین جهت، هنگامی که شب جمعه برای زیارت حضرت عبد العظیم علیه السلام به شهر ری رفته بود، در سن ۳۳ سالگی، همراه چند نفر از دوستانش به دست عوامل محمد علی شاه به شهادت رسیدند و در مقبره آیة الله [میرزا محمد حسن] آشتیانی در جوار حرم مطهر حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شدند.
ماجرا بدین سان بوده که آقا میرزا غلامحسین و همراهان، پس از زیارت حضرت عبد العظیم علیه السلام به منزل آقای آشتیانی۱ در شهر ری می‌روند و تصمیم داشتند که در آخر شب به تهران بازگردند. تابستان بوده و درهای اتاق، باز . آقای آشتیانی می‌بیند که چند نفر مسلّح، روی بام منزل و روبه‌روی اتاقش آمده‌اند. وی با دیدن این صحنه تکان می‌خورد. نزد آنها می‌رود و با التماس، آنها را قسم می‌دهد که اینها مهمان من

1.. مقصود، میرزا مصطفی بن محمد حسن آشتیانی (افتخار العلماء) (۱۲۸۴ _ ۱۳۲۷ ق) است که بر اساس منابع تاریخی، شیخ غلامحسین پیشنماز، شب چهارشنبه دوم ربیع الأوّل ۱۳۲۷، در خانۀ او به شهادت رسید (ر.ک: شمیم روحانی در احوال و آثار و خاندان میرزا محمدحسن آشتیانی، ص۱۸۳؛ تاریخ مشروطۀ ایران، ص۲۰۹).

  • نام منبع :
    خاطره‌هاي آموزنده
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری
    تعداد جلد :
    1
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9142
صفحه از 371
پرینت  ارسال به