برای من پیش آمده، پرسید: چه شده؟ بعد از مدتی گریستن، جریان کتاب و خواب را برای او تعریف کردم، و اضافه کردم که الآن فهمیدم این کتاب حواله امام علیه السلام است.
شیخ محسن گفت: عجب! این حواله امام است؟! مدتی قبل یکی از کتابفروشهای مهم بغداد به نام قاسم رجب، وقتی فهمید من چنین کتابی را دارم از من خواست آن را به قیمت هزار دینار بخرد!۱ من ندادم، و اکنون آن را به شما هدیه میکنم. من نپذیرفتم و گفتم: فقط میخواهم آن را مطالعه کنم، اما بالاخره شیخ محسن با اصرار کتاب را به من هدیه داد.