میگوید. دانستم كه این كلمات، كلمات انسان نیست، حتی متن انگلیسی قرآن كریم نیز مرا جذب میکرد.
آیات قرآن همگی درس است. وقتی که در باره بهشت میفرماید و شما را به اعمال نیک فرا میخواند تا به بهشت برین دست یابید، یتیمان را پناه دهید، آنها را اطعام كنید، نماز به جای آورید و به نیازمندان كمک كنید، همگی از امور اساسی در دین محسوب میشوند كه شنیدن آن اشک را بر چشمان من جاری میكند؛ زیرا اینها همان مفاهیمی هستند كه من به دنبال آنها بودهام.
در قرآن به آیات دیگری هم میرسیم كه از تاریخ مردمی میگوید كه عذاب الهی بر آنها نازل شد. صحبت از قوم عاد، ثمود، نوح، فرعون و دیگر اقوام مطرح میشود که همگی آنان عبرت آموز است و درسهایی از گذشته برایمان دارد تا بفهمیم که چه كارهایی باید انجام دهیم یا ندهیم؛ زیرا آنها تمدنهای گذشته بودند، مردمی بزرگ در گذشته كه نه تنها ایمان نداشتند، بلكه علیه پیامبران خود گام بر داشتند، آنها حتی تا آنجا پیش رفتند كه پیامبران را مثله كردند. لذا به خاطر آنچه انجام دادند به شدت مجازات شدند.
بر من عیان شد كه انسانها باید عمل صالح انجام دهند. باید به این حقیقت ایمان كامل داشته باشیم كه زندگی این جهان، زندگی ابدی نیست، موقتی است و ما در این جهان برای مدتی طولانی باقی نمیمانیم. قرآن به ما آموخته است كه این زندگی موقتی است.
خداوند توصیه میفرماید که مؤمنان باید کارهای نیک هر چند کوچک را انجام دهند که برای آنها پاداشی است و در مقابل از هر کار بدی بپرهیزند، هر چقدر هم که کوچک باشد، برای آن تنبیهی هست. این جملات برای اثبات عدالت پروردگار كفایت میكند. در واقع این بیان قرآن توصیهای كامل است كه ذهنیت مرا از الهیاتی که در مسیحیت به عنوان مبلغ مسیحی آموخته بودم تغییر داد. برای من قرآن بسیار جذاب است و دید، ذهن و نگاه مرا تغییر داده است.
در گذشته بر این عقیده بودم كه خداوند مساوی تثلیث و تثلیث برابر وحدانیت است و این در حالی است كه قرآن میفرماید: «هیچ چیز قابل مقایسه با او نیست». این گفتار به ویژه در سوره اخلاص بیان میشود كه: «بگو او خدای یکتاست، آن خدایی كه از همه بینیاز و همه عالم به او نیازمند است، نه زاده است و نه زاییده شده و نه هیچ كس مثل و همتای اوست»۱ . لذا دیدگاههایی كه خداوند را صاحب فرزند میدانند و برای او پدر یا فرزند در نظر دارند، همه مردود هستند.
در باور و فلسفه یونانیان عقیده بر خدایان و الههای مختلفی است؛ خدایانی كه به زمین میآیند. من به این مطلب عقیده ندارم؛ زیرا با قرآنی مأنوس شدم كه همه ذهنیات، دیدگاهها، تحلیلها و هر چیز دیگری در باره دین و خداوند را در من تغییر داد.
• شما در ابتدا به اهل سنت گرایش پیدا کردید و سپس به مکتب اهل بیت علیهم السلام مشرف شدید. چگونگی و زمان این تغییر را توضیح بدهید.
در فیلیپین اكثریت مسلمانان سُنّی هستند. لذا آشنایی اوّلیه من با اسلام از طریق اهل سنّت بود. زمانی پیش آمد که من سفرهای متعددی به لیبی، امارات متحده عربی، عربستان و بسیاری از كشورهای اسلامی داشتم و به تبادل نظر با دیگران پرداختم. وقتی متوجه شدم مذاهب دیگر اسلامی نیز وجود دارند، شروع به تحقیق عمیق در این زمینه كردم. البته قبل از آن هم مایل بودم در باره برادران مسلمان دیگر بدانم، امّا اشتیاقی نداشتم تا در مورد اهل البیت علیهم السلام بدانم.
تقریباً بیشتر مذاهب اسلامی؛ از جمله مالکی، حنبلی، شافعی، جعفری و... را مورد مطالعه قرار دادم. زمانی كه به مذهب جعفری رسیدم به نظرم رسید كه مذهبی منطقیتر است. بعدها دریافتم این مهم مدیون تعالیم اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله است و معنای امامت را در آنجا دریافتم؛ مقولهای كه نمیتوان آن را از تعلیمات اسلام و جهان اسلام جدا كرد و لذا جهان اسلام بدون آن با مشكلات عدیدهای روبروست و