253
خاطره‌هاي آموزنده

حضرت امام، ابتدا مقداری استنکاف کردند، ولی با اصرار ایشان، عینک ایشان را برداشتند و دست خود را بر چشم‌های ایشان کشیدند و این آیه را خواندند: (وَنُنَزِّلُ مِن القُرآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحمَةٌ لِلمُؤمِنینَ)۱ و به چشمان ایشان دمیدند و ایشان از همان جا عینک را در جیب خود گذاشتند و در این مدت تا زمان شهادت احتیاجی به آن پیدا نکردند.
ایشان تا زمان شهادتشان مکرر می‌فرمودند: این سیّد فرزند پیامبر، از زمانی که دست خود را به چشم من کشید، اصلاً ناراحتی چشم ندارم.

1.. اسرا: آیۀ ۸۲.


خاطره‌هاي آموزنده
252

۴ / ۳۳

شفای درد چشم با توسّل به امام مجتبی علیه السلام

حجة الإسلام و المسلمین محمّد اشرفی اصفهانی، فرزند شهید محراب آیة الله عطاء الله اشرفی اصفهانی نقل کرد:
پدرم تا روز شهادت احتیاجی به استفاده از عینک نداشت و می‌فرمود: در سفری به مدینه، به چشم درد شدیدی مبتلا شدم به طوری که در قبرستان بقیع که آفتاب می‌تابید، عبایم را بر سرم می‌کشیدم که از اذیت آفتاب در امان باشم و چون دکتری هم برای معالجه نبود، به ناچار هر روز صبح چشم‌هایم را با چای می‌شستم. به آقا امام مجتبی علیه السلام عرض کردم: آقا! ما طلبه‌ایم، باید درس بخوانیم و مطالعه کنیم... .
ایشان معتقد بودند که ائمه بقیع را فقط به مادرشان حضرت فاطمه علیها السلام قسم بدهید، چون به مادرشان زهرا خیلی حساسیت دارند. به مظلومیت زهرا قسم بدهید، و خود، این کار را کردند.
می‌گفت: به منزل برگشتم. صبح که از خواب بیدار شدم، گویا اصلاً دردی در چشم‌هایم وجود ندارد.
بعد از این ماجرا ایشان به مدت شصت سال به عینک احتیاج پیدا نکردند تا یک ماه قبل از شهادتشان که به علت بی‌خوابی و مشکلات ناشی از جنگ، چشم‌هایشان دوباره درد گرفته بود.
روزی خدمت حضرت امام قدس سره رسیدند و به ایشان گفتند: امام مجتبی علیه السلام مدت شصت سال چشم‌هایم را بیمه کرده است، از شما خواهش می‌کنم دستتان را روی چشم من بگذارید که تا آخر عمر بیمه شوم.

  • نام منبع :
    خاطره‌هاي آموزنده
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری
    تعداد جلد :
    1
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9016
صفحه از 371
پرینت  ارسال به