۴ / ۱۹
امداد غیبی در عرفات
شخصی به نام آقای علی اصغر بلاغی گزارش کرد:
در سال ۱۳۵۶ شمسی، در مسیر حرکت به عرفات، در کامیونی، با یک مرد و یک راهنما با گروه خواهران، همراه بودم و مدیر گروه، همراه ماشین مردها رفت. در برخورد با یک چراغ قرمز، میان ما و مدیر گروه، جدایی افتاد. در کف ماشین فرشی پهن کرده بودند تا خواهران بنشینند. و من با آن مرد، در بالای اتاق راننده روی باربند نشستیم. راهنما هم که مردی از لبنان بود، در کنار راننده بود.
از ساعتی که وارد عرفات شدیم، در هر مرحله، با پلیسی رو به رو میشدیم که اعلام میکرد جاده یک طرفه است و با عبارت «روح اِلی مِنا» به سمت منا هدایتمان میکرد. به هر حال برای ورود به عرفات، به منا رفتیم.
وقتی رسیدیم، راهنما پیاده شد تا چادرها را پیدا کند؛ امّا رفت و برنگشت. راننده هم هر چه از پلیس راهنمایی میخواست، جواب درستی نمیدادند. سرانجام پسر نوجوانی با عنوان «کشّاف» را همراهم کردند، ولی او هم نتوانست چادرهای ما را پیدا کند و رفت و نیامد.
به نظرم رسید که باید به امام زمانعجل الله تعالی فرجه متوسل شوم. به خواهران که همگی آماده توسل بودند و خود را مضطر میدیدند، توصیه کردم با قرائت آیه کریمه (أَمَّن يُجِيبُ...) به حضرت زهرا علیها السلام متوسل شوند و امام زمان را بخوانند. با خواندن دعای فرج، دلها شکست و حالی پیدا شد و نسیم فرجی وزیدن گرفت.