۴ / ۱۶
اجابت دعا در حِجر اسماعیل
از فاضل ارجمندی در حوزه علمیه قم که به وی ارادت دارم خواستم که خاطره زیبایش از برکات بیت الله الحرام را برایم بنگارد. او چنین کرد، امّا راضی نشد نامش در اینجا بیاید:
اولین بار بود که توفیق رفیق میشد که این بنده در حرم نبوی و وادی امن الهی در هنگامه عظیم حجّ تمتّع در میان انبوه دلدادگان به حق، چونان خَسی در میعادگاه بزرگ عاشقان الله حضور یابم.
آنان را که توفیق این نعمت فخیم فراهم آمده است میدانند که سفر آغازین حالی دیگر دارد و شور و هیجان و شوریدگی دیگر.
در این سفر ابتدا به مدینه رفتیم، شهر پیامبر، دیار آل الله، شهری که «بقیع» در دل آن، انبوه انبوه خاطره را بر سینه دارد و اکنون نمادِ شگرف مظلومیتِ آل الله است و... .
روزها یکی پس از دیگری گذشت و ما به لحظههای کوچ نزدیک میشدیم. حال و هوایی را که روز خروج از مدینه داشتم هرگز نمیتوانم به خامه بیاورم. در آخرین لحظات بارها و بارها بر بام شدم و با چشمانی اشک بار بر قبّه سبز نگریستم و غم انباشته از جدایی را فریاد کردم... .
به مکّه وارد شدیم، وادی قدس، حریم حق... که کعبه در درون آن، نمادِ برترین جلوههای توحید و دیرپایترین خانه خدا و مردم، همچنان باشکوه و دیدهگشا، سپیده باوران را به دلدادگی و شیدایی فرا میخواند.